در گذشته وقتی راجع به هوش مصنوعی صحبت میکردیم ذهنمان بیشتر به سوی فیلمهای علمی تخیلیای میرفت که دنیای پس از دسترسی به این پیشرفت را ترسیم میکردند؛ اما امروز هوش مصنوعی در بسیاری از جنبهها وارد زندگی تکتک ما شده و حوزههای بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است که مطمئناً عکاسی یکی از آنهاست. در جامعهی عکاسان دیدگاههای متفاوتی نسبت به توسعهی هوش مصنوعی و ابزارهای آن در بخش تصویر وجود دارد. گروهی از عکاسان هوش مصنوعی را آیندهی عکاسی میدانند و در خلق یا ویرایش آثارشان از امکانات آن استفاده میکنند. در مقابل گروهی دیگر دربارهی پذیرش و فراگیر شدن تصاویری که توسط هوش مصنوعی میشوند تردیدها و نگرانیهایی دارند که در ادامه برخی از این نگرانیها مطرح خواهد شد.
واقعیت
مسلماً بزرگترین نگرانی عکاسان دربارهی گسترش هوش مصنوعی در عکاسی، توانایی این فناوری در ساخت تصاویر است. ابزارهای مجهز به هوش مصنوعی با الگوریتمهای پیچیدهی خود میتوانند بهسادگی از دستورهای نوشتاری یک یا چندخطی تصاویری خلق کنند که بدون ارتباط با واقعیت کاملاً واقعی به نظر برسند. بر این اساس هوش مصنوعی قادر است ارتباط عکسها با واقعیت را زیر سؤال ببرد؛ اما آیا این موضوع جدیدی است؟
زمانی که عکاسی در سال 1839 با فرآیند داگرئوتیپ ثبت شد و برای نخستین بار در اختیار عموم قرار گرفت، مردم عکسها را «آینهای حافظهدار» میدانستند که میتوانست واقعیت را همانگونه که هست، ثبت کند. مسلماً شباهت بیچونوچرای عکسها به موضوعات پیش روی دوربین در قیاس با سایر هنرها موضوعی انکار نشدنی است به همین دلیل هم عکاسی به سرعت به ابزاری برای مستندسازی تبدیل شد. به تدریج پرسشهایی دربارهی ارتباط صد در صدی عکسها با واقعیت به وجود آمد و به نظر میرسید عکسها واقعیت را نه آن چنان که هست بلکه با فرو کاستن آن ثبت میکنند. تبدیل فضای سهبعدی به دوبعدی، انتخاب کادر و موضوع رنگ را میتوان بخشی از این دلایل دانست.
در رویکردهای هنری عکاسی هم این موضوع بارها زیر سؤال رفته است. تجربیات پیکتوریالیستهایی مانند ریلندر و سپس سورئالیستهایی نظیر من ری به درستی نشان داد که عکسها میتوانند مفاهیمی فراتر از ثبت عینی چیزها داشته باشند. در دهههای بعد عکاسی استیج یا صحنهپردازی شده رواج یافت. در این شکل از عکاسی، عکاسان در مقام کارگردان صحنهای را خلق و سپس از آن عکاسی میکنند؛ بنابراین این عکاسان هنری بار دیگر نسبت عکسها با واقعیت را زیر سؤال بردند اما در حوزهی عمومی همچنان عکسها واقعی یا نزدیک به واقعیت در نظر گرفته میشدند تا اینکه با ظهور عکاسی دیجیتال و نرمافزارهایی مانند فتوشاپ و لایت روم، پتانسیل تغییر تصاویر به طور تصاعدی افزایش یافت. این امر دستکاری تصاویر را آسانتر کرد و سؤالاتی دربارهی ارتباط عکسها با واقعیت را برای عموم مردم مطرح کرد.
با این پیشینه روشن است که هوش مصنوعی نخستین موردی نیست که واقعیت در عکسها را زیر سؤال میبرد اما شاید بتوان آن را پلهی آخر در پیوند میان عکس و واقعیت دانست. این فناوری میتواند ارتباط عکس با واقعیت بیرونی را به طور کلی قطع کند؛ اما پیامد این گسست چیست؟ احتمالاً بزرگترین پیامد آن از دست رفتن اصالت عکسها و آخرین ذرههای اعتماد ما به بازنمایی واقعیت در همهی عکسهاست، چرا که دیگر مرز روشنی میان عکسهای تولید شده توسط عکاسان و تصاویر تولید شده توسط ابزارهای هوش مصنوعی وجود ندارد. برای حل این مسئله تلاشهایی در جریان است تا روشهایی که برای تشخیص تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی ایجاد شده توسعه یابد و استانداردهایی برای تأیید اصالت عکسها ایجاد شود؛ اما به نظر میرسد همچنان سرعت رشد فناوری هوش مصنوعی بیش از این تلاشهاست.
خلاقیت
موضوع دیگری که مورد پرسش عکاسان قرار گرفته مسئلهی خلاقیت است. خلاقیت در معنای عام توانایی داشتن ایدهها و مفاهیم نو و توانایی توسعهی آنهاست و عموماً ویژگیای انسانی در نظر گرفته میشود. خلاقیت یک کیفیت پیچیده و چندوجهی است که شامل فکر کردن فراتر از مرزهای متعارف، ترکیب دانش موجود به روشهای جدید و تولید نتایجی است که بدیع و نو باشند. معمولاً خلاقیت یکی از مؤلفههای مهم در خلق اثر است و نگرانی عکاسان این است که آیا هوش مصنوعی میتواند به اندازهی انسانها خلاق باشد؟
در واقع پاسخ دادن به این سؤال و مقایسهی توانمندیهای انسان با هوش مصنوعی چندان ساده نیست اما در یک نگاه کلی به نظر میرسد هوش مصنوعی میتواند خروجیهایی تولید کند که بر اساس استانداردهای انسانی خلاقانه به نظر برسند. همانطور که گفتیم یکی از نخستین عوامل معرف خلاقیت نوآوری است. هوش مصنوعی میتواند مقادیر زیادی از دادهها را تحلیل کرده، الگوها را شناسایی و در ساخت تصویر از آن استفاده کنند. همچنین ابزارهای هوش مصنوعی این قابلیت را دارند که هر بار این دادهها را به شکلی نو ترکیب کنند بنابراین تا حد زیادی از تکرار دور هستند. با این حساب به نظر میرسد هوش مصنوعی توانسته تا حد زیادی به مرزهای خلاقیت انسانی نزدیک شود. باید در نظر داشته باشیم که حتی اگر امروز کار هوش مصنوعی خیلی خوب نباشند این سیستم با امکان یادگیری عمیق، روز به روز خود را ارتقا میدهد و بر اساس بازخوردها، خروجیهای بهتری ارائه خواهد داد.
آیندهی شغلی
مسئلهی دیگر موضوع آیندهی شغلی عکاسان پس از رواج هر چه بیشتر هوش مصنوعی است چرا که توانایی هوش مصنوعی در تولید تصاویرِ با کیفیت سبب کاهش ارزشِ تخصص و مهارتهایی میشود که عکاسان حرفهای سالها برای کسب آنها زمان گذاشتهاند؛ بنابراین این احتمال وجود دارد که سفارشدهندگان با دسترسی به تصاویر ارزان، سریع و باکیفیت، بدون آنکه مشکلی برایشان پیش بیاید عکاسان حرفهای را کنار گذاشته و یا آنها را برای دریافت حقوق و مزایای کمتر تحتفشار قرار دهند. این تهدید اقتصادی برای عکاسانی که عکاسی منبع اصلی درآمدشان است قابلتوجه است.
برای عکاسان هنری نیز این مشکل به شکل دیگری وجود دارد. ابزارهایی که بر پایهی هوش مصنوعی کار میکنند این قابلیت را دارند که سبکی خاص را یاد گرفته و در تصاویری که میسازند اعمال کنند. به همین دلیل برخی عکاسان مطرح نگراناند که با گسترش این فناوری، سبک عکسهای آنها توسط هوش مصنوعی کپی شده و یا ارزش آثارشان در بازارهای هنری کاهش یابد. ازآنجا که هنوز قوانین روشنی برای مسئلهی مالکیت فکری و معنوی آثاری که بهوسیلهی هوش مصنوعی ایجاد میشوند وجود ندارد، این کار میتواند عکاسان را با پیامدهایی جدی روبرو سازد.
به هر حال مواردی که دربارهی آنها صحبت شد تمام دغدغههای عکاسان نسبت به رشد روزافزون فناوریهای وابسته به هوش مصنوعی نیست؛ اما امیدواریم انگیزهای برای فکر کردن بیشتر در مورد پیامدهای مثبت و منفی حضور این فناوری در دنیای عکاسی باشد.
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
نویسنده: هستی ظهیری