عباس عطار که بیشتر او را با نام کوچکش «عباس» میشناسند، سال 1323 در شهر خاش از توابع استان سیستان و بلوچستان به دنیا آمد و در ده سالگی به همراه خانوادهاش از ایران به الجزایر مهاجرت کرد. او پس از تحصیل در رشتهی روزنامهنگاری در انگلستان کار حرفهای خود را به عنوان عکاس خبری آغاز کرد و در آژانسهای عکس مطرحی همچون سیپا پرس و گاما عضویت داشت. عباس عطار نخستین عضو ایرانی آژانس عکس مگنوم است. عباس سال 1981 به این آژانس پیوست و از سال 1985 به عضویت رسمی این نهاد درآمد و ریاست دورهای این آژانس را در فاصلهی سالهای 1998 تا 2001 بر عهده داشت.
حاصل کار عباس در بیش از 40 سال فعالیت حرفهایاش -علاوه بر آثار بیشماری که در نشریات سراسر دنیا ارائهشده- در قالب 11 کتاب عکس به چاپ رسیده است. «خاطرات ایران 2002-1971» یکی از این یازده کتاب است که در این مقاله نگاهی به آن خواهیم داشت.کتابی 240 صفحهای که در سال 2002 به چاپ رسیده و شامل حدود 300 عکس سیاه و سفید است که عباس در بازهای سی ساله و در سفرهای خود از ایران گرفته است. این عکسها مربوط به سه مقطع زمانیِ سالهای منتهی به انقلاب، انقلاب و اتفاقات پس از آن و 17 سال بعد یعنی دههی 70 شمسی در ایران هستند.
با یک نگاه کلی به عکسهای این کتاب، عباس را میتوان یکی از نمایندگان دورهی ابتدایی مگنوم دانست. عکاسی با دوربین آنالوگِ قطع کوچک به ویژه دوربین لایکا، استفاده از فیلم سیاه و سفید و عدم دستکاری عکسها، در کنار دید دقیق، توانایی و سرعت عمل بالا در ثبت لحظات تأثیرگذار در عکسها؛ راه و روشی که کاپا، برسون و سایر اعضا در دهههای آغازین مگنوم به آن پایبند بودند، شیوهای که عباس هم در عکاسیاش دنبال میکرد.
بخش اول: سالهای منتهی به انقلاب
در بخش اول کتاب که ایران را از حدود هشت سال پیش از انقلاب تا رسیدن به انقلاب را تصویر میکند، نگاه عباس به سوی چند موضوع محوری نشانه رفته است که همهی آنها را میتوان زیر کلیدواژهی «گسست» جمع کرد. عکسهایی از نقالی در قهوهخانه، زورخانه و خانوادههای مذهبی با پوشش چادر از یک سو و سالنهای آرایش مد روز و مختلط، گالریهای هنری، کلاسهای دانشگاه و زنان بیحجاب از سوی دیگر به خوبی تصویری از فضای دو قطبی آن روزها را پیش روی ما میگذارند.


در این بخش میبینیم که چطور درباریان و مردم عادی در دو دنیای جداگانه زندگی میکردند و جدای از آدمها این گسست در مکانها هم دیده میشود. عکسهایی از مهمانیهای مجلل دربار در سالنهای بزرگ در کنار تصاویری از حلبی آبادهای اطراف تهران قرار گرفته که به درستی نشان از حلقهی مفقودهی ارتباط سلطنت با مردم است.
امروز برای ما روشن است که شتاب محمدرضا پهلوی برای مدرنسازی ایران بدون توجه به آمادگی جامعه برای پذیرش تغییر یکی از زمینه سازیهای اصلی انقلاب بوده و عباس سالها پیش از وقوع انقلاب این مسئله را به خوبی در عکسهایش نمایان ساخته است. در عکس زیر که یکی از عکسهای تأثیرگذار این بخش به حساب میآید نگاه او به این موضوع جلب شده که چطور آدمی که با دستگاهها، قطعات و تولیدات مدرن احاطه شده همچنان به شیوهای سنتی کفشهایش را درآورده، روی زمین نشسته و غذا میخورد.

در ادامهی تصاویری که از این مقطع زمانی در کتاب دیده میشود عکسهایی از اطرافیان محمدرضا پهلوی آمده که تقریباً در همهی آنها عباس به سرسپردگی این افراد اشاره کرده است. در این عکسها افراد در حال تعظیم و دستبوسی دیده میشوند. در چند فریم، عکسهایی تکی از محمدرضا شاه را میبینیم که میتواند به اشکال مختلف مورد خوانش قرار گیرد. با توجه به شرایط ایران در آن زمان، این حضور تک نفره را میتوان به خود محور بودن او در امور و تنهاییاش مربوط دانست. در عکس دیگری از این بخش شاه در ماشینی نشسته که توسط جمعیت محصور شده است. او در فضای مدرن ماشین تنهاست، جمعیت راه او را سد کرده و او مانند شرایط آن روزها در وضعیت بدی گیر افتاده است.
بخش دوم: انقلاب و وقایع پس از آن
در کتاب پس از عکسی از شاه که با لباس نظامی و تعداد زیادی نشان در جلوی عکس قرار گرفته وارد فضای انقلاب و آغاز اعتراضات میشویم که در آن افرادی عکس شاه را آتش زدهاند. با آغاز این بخش به یکباره ابهت عکس قبل با عکس دو صفحه ای از سوزاندن عکس او فرو میریزد. در عکسهای بعد جمعیت را میبینیم که بیشتر و بیشتر میشوند. در میان انبوه مردم میتوان اقشار و تفکرات مختلف را از روی ظاهر و نوشتههایشان شناسایی کرد. به عنوان مثال در تصویر زیر زنانی با اعتقادات گوناگون دست در دست مردان در اعتراضات شرکت میکنند.
عکسهای این بخش حضور نظامیان، تلاشهای حکومت پهلوی برای سرکوب کردن صدای اعتراضات را نشان میدهد. در این بخش عکسی از جسدی سوخته روی دست معترضانی است که خشم از چهرهشان میبارد. در عکسی دیگر اجساد افراد کشته شده روی زمین قرار گرفته که بسیار شبیه به عکسی است که با فاصلهی کوتاهی از اجساد سران رژیم پهلوی در کتاب دیده میشود.
با ورود به بخش دوم کتاب یعنی وقایع انقلاب، نگاه عباس از مسئلهی گسست به سوی بازنمایی رفتار انقلابیها به ویژه خشم عمومی آنان در برابر قدرت پیش میرود. عکس زنی که به ظن طرفداری رژیم شاهنشاهی توسط مردم دنبال شده و کتک میخورد یکی از عکسهای شاخص این بخش است.
در مصاحبهای که از عباس در سایتش منتشر شده میگوید: « آن زمان عدهای معتقد بودند که به دلیل دید بدی که این عکس و عکسهای مشابه نسبت به انقلابیون ایجاد میکند، چنین عکسهایی نباید منتشر شوند» اما او اعتقاد داشت که این عکسها بخشی از تاریخ هستند و باید آنها را منتشر کرد. این نگاه عباس به ثبت موضوعات را میتوانیم در دو عکس مهم او از آقای خامنهای با پیپ و آقای طالقانی با سیگار هم ببینیم.

بالاخره در 12 بهمن 1357 آیتالله خمینی وارد ایران میشود و عکس بسیار مشهور او روی پلههای هواپیما توسط عباس عطار ثبت میشود. در عکسهای بعد از این واقعه تقریباً همه چیز حول محور خشونت میگردد. نمایی از تیرها به همراه عکس آیتالله خمینی به دقت آیندهی نیامده را تصویر میکند که در آن انقلابیهای خشمگین قدرت را به دست گرفتهاند.
عکسهای پس از این در کتاب به رویاروییها و تلافیجوییهای مردم انقلابی میپردازد که نقطهی اوج آن در عکس دادگاهها و بلافاصله پس از آن عکس اجساد اعدام شدگان دیده میشود. عکسی از یک روحانی ناشناس با نگاهی تهدیدآمیز و تفنگی در دست دیده میشود؛ نگاه مشکوک روحانی به عکاس به خوبی فضای عدم اعتماد و دشمن پنداری عمومی در آن مقطع را نشان میدهد.

مسئلهی دیگری که در عکسهای عباس به خوبی دیده میشود حذف تدریجی صداهای مختلف در انقلاب و فروکاسته شدن آن به مذهبیهاست. به تدریج زنان بیحجاب از عکسها حذف میشوند و روحانیان و زنان چادری حضور پررنگتری پیدا میکنند. روحیهی مذهبی به شدت تقویت شده و سایر گروههای معترض به حاشیه رانده میشوند.
بخش سوم: دههی 70
بخش دوم کتاب با پرترهای بزرگ از آیتالله خمینی به پایان میرسد و بخش سوم با تصویر دیگری از او آغاز میشود. در این عکس با آنکه او به پسزمینه رفته اما همچنان چشمان ناظر و نگاهش بر شرایط حاکم است که نشاندهندهی ادامهی حضور و تسلط نگاه مذهبی در دههی 70 ایران است.
شاید بتوان تضاد و دوگانگی را کلیدواژههای این بخش دانست. تضادی که در تمامی جنبههای زندگی آدمهای جامعه نفوذ کرده و همه چیز را شامل دوگانهی بیرون و درون میکند. در بیرون و محیطهای عمومی همه حجاب دارند و بسیاری با چادر هستند اما در خانهها و کافهها و فضاهای شخصیتر، مهمانیهای مختلف، پوششهای آزاد و به طور کلی سبک زندگی دیگری در جریان است.

آنچه عباس در این دوگانگی بیشتر به آن پرداخته زندگی هنرمندان و زنان در سایهی حکومت اسلامی است. برخی از هنرمندان از کار بی کار شدهاند و برخی دیگر تلاش میکنند با شرایط کنار بیایند و کار کنند. در این بخش میتوان عکسهایی از گلشیفته فراهانی، لیلا حاتمی، آزاده اخلاقی، شادی قدیریان و نیوشا توکلیان را دید.


در مورد سایر زنان نیز، عکاس آنها را در موقعیتهای گوناگون از مدرسه گرفته تا فضاهای ورزشی تصویر کرده که از یک طرف نشانهی مشارکت زنان در اجتماع و از سوی دیگر نمایی از تسلط حکومت دینی بر تمامی جنبههای زندگی آنها از جمله پوشش انتخابیشان است. برای نمایان ساختن تضاد و استانداردهای دوگانه برای زنان و مردان در ایران، عباس عکسهایی از بدنهای برهنهی مردان در مسابقات زیباییاندام آقایان را نیز بلافاصله پس از عکس زنان ورزشکار در کتاب قرار داده است.
نزدیک به صفحات پایانی کتاب، عکسی تأثیرگذار وجود دارد که در آن دست محمد خاتمی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری توسط فردی بوسیده میشود. در این عکس عباس ما را پس از عبور از حوادث مختلف به نقطهی صفر بازمیگرداند. باز در جایی دستی بوسیده میشود و همه چیز تکرار میشود.
در انتهای کتاب نیز عکسی بسیار مطرح از عباس عطار دیده میشود که در آن اتوبوسی با نوشتهی GOD دیده میشود که در جادهای دور میشود. عکسی که میتوان آن را به پایان کتاب، پایان سفر عباس به ایران و پایان رویای یک تغییر با مذهب مرتبط دانست.

به هر جهت دیدن عکسهای عباس عطار از این نظر ویژه هستند که او ضمن آشنایی با فرهنگ ایران به عنوان فردب که در سایر نقاط جهان زندگی و کار کرده، به خوبی توانسته برخی از پیچیدگیهایی که سالها بعد نمود آشکارتری یافت را در همان مواجههی اول با موضوع دریابد و در عکسهایش نمایان سازد. از این نظر برخی عکسها شبیه به نوعی پیشگویی در مورد آن چه بعدتر اتفاق افتاد به نظر میرسند.
لازم است به دو نکته در پایان اشاره شود. نخست این که بخش بزرگی از عکسها از روی کتاب گرفته شدهاند بنابراین کاستیهایی در ثبت تمام کادر، کیفیت و جنس تصویر وجود دارد و نکتهی بعد اینکه عکسها در کتاب اصلی فاقد زیرنویس تاریخدار هستند و در منابع اینترنتی تاریخهای متفاوتی برای عکسها ثبت شده است. به همین دلیل در زیر برخی از عکسها تاریخ دقیق ذکر نشده است.
بخش مصاحبه از وبسایت http://abbas.site/fa.html#abbas-revolution آورده شده است.
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
نویسنده: هستی ظهیری





