حسن غفاری متولد ۱۳۴۸ و دانش آموخته رشته عکاسی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد از دانشگاه هنر تهران است. وی حدود سیسال است که در زمینه عکاسی مستند به فعالیت میپردازد و در کنار آن بیش از بیست سال هم وقت خود را صرف آموزش این رشته کرده است. در تمام این سالها او با دوربین خودش هزاران کیلومتر سفر نموده و جادههای ایران را زیرپا گذاشته و از اقوام و عشایر ایرانی عکاسی کرده است. بیشتر کار او ثبت بی طرفانه آداب و رسوم، شیوههای زیست، رفتارهای فردی و اجتماعی، طبیعت و هرچیزی را که در ارتباط با زندگی اقوام ایرانی برایش اهمیت داشته بوده است. از اینرو او را یک عکاس مردم نگار میشناسند. کسی که از این طریق آرشیو بزرگی از عکسهای اقوام ایرانی فراهم کرده است. در عکسهای او روند دگرگونیهای اقوام و عشایر همچون پوششها، آداب و رسوم، سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی که طی سیسال گذشته تغییر کرده و یا از بین رفته به ثبت رسیده است. آرشیو عکسهای او منبع ارزشمندی برای مطالعات مردمشناختی محسوب میشود. «پنجره ای به سوی زندگی» و «روزگار سپری شده» عناوین دو کتاب از عکسهای اوست که در سالهای اخیر به چاپ رسیده است.
هستی ظهیری: شما عکاسی هستید که بیشتر به ثبت فرهنگ منطقهی خودتان میپردازید و این عکسهای شما را با یک ناظر بیرونی متفاوت میکند. این «دیدن از درون» چه امتیازی به کار شما میدهد و چه چالشهایی ایجاد میکند؟
حسن غفاری: عشایر زاده هستم و خانوادهی من هرچند که در شهر زندگی میکردند زندگی عشیرهای داشتند، پدربزرگ من زندگی عشایری و پدرم از زندگی روستایی وارد فضای شهری شد یعنی من زندگی شهری داشتم و سه تجربهی متفاوت در سه زیستگاه متفاوت با رفتارهای متفاوت. در نتیجه قوانین عرفی متفاوتی را در تجربهی زیستهی خود دارم. در فضاهای عشیرهای سلسلهمراتب ایلی وجود دارد. در این سلسلهمراتب هویت، قدرت اجتماعی و سیاسی و توانایی افراد مشخص میشود. وقتی ساختار و سلسلهمراتب را بشناسید یعنی فرهنگ، آداب و رسوم و تعاریف این شرایط زندگی را میدانید، این موضوع موجب عکاسی با شناخت و آگاهی است و خروجی کار به سمت علوم اجتماعی کشانده میشود.
وقتی شما تعریف زندگی عشیرهای را میدانید وابستگی آنها را به دام و مراتع پرآب و علف میدانید برای عکاسی دیگر فرق نمیکند در ایل خودت هستی یا در ایلات دیگر در سطح کشور که به زعم من این همان مبحث دیدن از درون است. شما جزئی از کل میشوید و میدانید اطرافتان چه اتفاقی میافتد، در واقع شما حقیقت را میدانید واقعیتی را که با آن مواجه شدهاید را به درستی منعکس میکنید. این نوع معیشت در گذار است و به آهستگی در مسیر پایان دوران و عمرش درحرکت است. اینکه شما در حوزهی علوم اجتماعی، آگاهی نسبی قبلی دارید و میشناسید و میدانید که در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد و این حجم تغییرات بهواسطهی رشد صنعت و تکنولوژی و دستیابی و دسترسی سریع به آن و گسترش جادهها و همینطور تغییرات فرهنگی و اینها در وجود اشخاصی که در حوزهی علوم اجتماعی وارد عکاسی میشوند موجب خروجیهایی از روی آگاهی میشود. ثبت، منتقل کردن و به یادگار گذاشتن صادقانه و درستی از واقعیتهای برای آیندگان؛ مانند رویارویی ما با عکسهای دورهی قاجار که توسط آنتوان سوریوگین یا هولستر ثبت شدهاند و ما را از نحوهی معیشت و رفتار و شرایط جغرافیایی و اوضاع اجتماعی آن برهه از زمان آگاه میکند و از این اطلاعات تصویری برای ساخت فیلم، نوشتن فیلمنامه، داستان و خیلی موارد دیگر استفاده میکنیم.
یکی از مهمترین اتفاقها اینجا میتواند دریافت نکات زیستمحیطی باشد. اینکه افراد در گذر زمان چگونه از محیط زیستشان بدون آسیب رساندن بهره میبرند. دیگر مسئلهی هویت است؛ اینکه ما چه مسیری را طی کردیم که به اینجا رسیدیم و چه گذشتهای را داشتیم و چه تاریخی را پشت سر گذاشتهایم.

ه ظ: ارزش عکسهای مردمنگاری با گذر زمان آشکارتر میشود. از میان موضوعاتی که تا به امروز در عکسها ثبت کردهاید، آیا چیزی هست که از بین رفته باشد و عکسها به ماندگار شدنش کمکی کرده باشند؟
ح غ: عکاسی مردمنگاری یکی از کاربردیترین و انسانیترین گرایشهای عکاسی است که بهواسطهی سرشار بودن از اطلاعات درون خود قابلیت داستانسرایی از یک واقعیت موجود را دارد، علاوه بر اینکه به وضعیت ظاهری و فیزیک انسانها در زمان و مکان میپردازد نگاهی عمیق و همهجانبه از زاویهی فرهنگ به انسان دارد. در واقع گروهی از آدمها را که دارای اشتراکات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هستند را در یک محدودهی جغرافیای مکانی یا جغرافیای موضوعی مورد مطالعه قرار میدهد. مردمنگارها جانبدارانه عمل نمیکنند و تلاش برای جمعآوری اطلاعات از زندگی مردم دارند. کسانی که در حوزه علوم اجتماعی کار میکردند با تحقیقات میدانی و با مشاهدهی روزانه و یادداشتبرداری، گفتگو، مصاحبه، طراحی و حتی جمعآوری برخی از اشیا و در اختیار گذاشتن این اطلاعات به جامعهشناسها، فضا و فرصت تحلیل را به وجود میآورند.
عکاسی در ابتدا برای نشان دادن چهرهی آدمها در نقاط دوردست مورد استفاده قرار گرفت، سفرنامهنویسها از داشتن دوربین عکاسی در سفر استقبال کردند به خاطر اینکه میتوانست به عنوان یک حافظهی ثانوی عمل کند، جزئیات را با دقت بیشتری منعکس کند، سندی باشد بر آن چیزی که بیان میکند. انسان شناسان متوجه شدند که عکاسی امانتدار و منعکسکنندهی توانایی است و خوانشش خیلی راحت است، سرعت عمل و دقت نظر دارد و میتواند تکمیل کنندهی فرمهای پرسشنامه و تکمیل کنندهی مسئلهی جمعآوری اطلاعات باشد. عکاسی مردمنگاری روشی تقلیدی برای تهیه عکس است که از مردمنگارها به عکاسان رسیده است. عکاسی مردمنگاری سابقهای به درازای تاریخ عکاسی دارد. در عکاسی مردمنگاری زیباییشناسی عکس در درجهی دوم قرار دارد. مهم منابع اطلاعاتی است که از روبهرو شدن دوربین عکاسی با یک واقعیت و با موضوعی انسان ثبت میشود. عکاسی مردمنگاری احتیاج به پیوستگی دارد، اینکه از سر اتفاق از یک اتوبوس پیاده میشویم و آدمی را توی پیادهرو ببینیم و عکسی بگیریم که فاقد هویت و شناسنامه است عکاسی مردمنگاری به حساب نمیآید و در راستای تعریف عکاسی خیابانی قرار میگیرد. ما اصلاً لازم نیست بدانیم که آن شخص چه چیزی در سر دارد و چرا آنجاست، یک لحظهای از یک رفتار و گذر خیابانی است. در عکاسی مردمنگاری ما با یک شناسنامه و با آگاهی طرفین از جریان عکاسی روبرو هستیم. وقتی عکاسی مردمنگاری به تعریف میرسد که حداقل در یک تایم زمانی یک ساله در ساعات مختلف شبانهروز در زمانهای مختلف عکس تهیه کنیم، نه فقط در زمانی که خوشحال و خندان هستند، زمانی که چیزی را از دست میدهند، زمانی که به اوج خوشحالی میرسند، زمانهایی که در حال استراحت، غذا خوردن، لباس پوشیده و … در چنین شرایطی ما میتوانیم به تعریفی تصویری دقیق از وضعیت موجود برسیم.
عکاسی مردمنگاری نوعی مطالعهی تصویری و فرهنگی از رفتار و عملکرد گروهی از انسانهاست؛ یعنی به واسطهی آن میتوان علاوه بر بازگویی نحوهی معیشت، پوشاک، غذا و رفتار و علاقهمندیها و رو اندازهها و زیراندازها و به طور کلی فرهنگ، اطلاعاتی را از علت و چرایی اتفاقات و موضوعاتی که در آینده پیش خواهد آمد به دست آورد.
انسانها با گذشت زمان بخشی از اطلاعات و علاقهمندیهایشان را تغییر میدهند که این خودش یک دگرگونیای را در محیط اطرافشان ایجاد میکند. در بسیاری از عکسهایم چیزی که درون عکسها دیده میشود، جزئیاتی از پوشاک، از موقعیت و حضور افراد در عکسها است که الان دیگر وجود ندارد. مثلاً مسیری را که عشایر قبلاً به سختی طی میکردند الان به راحتی با یک ماشین و جادهی آسفالت طی میشود. یا توانی که انسان در تعدد استفاده از حیوانها برای جابهجایی و برای کار داشته ولی حالا دیگر این اتفاق رخ نمیدهد در خیلی از مناطق به آن گستردگی از حیوانها به مفهوم بار و کار کشیدن استفاده نمیشود.

ه ظ: عکسهایتان چقدر برای مردمی که از آنها عکاسی میکنید معنادار هستند؟ آیا تصاویر فقط برای مخاطبان بیرونی ثبت میشوند یا خود سوژهها هم با آنها ارتباط برقرار میکنند؟
وقتی در حوزه علوم اجتماعی مردم را خطاب قرار میدهیم، برای مطالعه و نتیجهگیری بهتر تقسیمبندی و طبقهبندی میشوند. مردم شامل مقطعهای سنی و جنسیت میشوند. تمایلات و علاقهمندی در این آدمها با هم فرق میکند. برای آدمهای هم نسل خودم و پدرانمان این عکسها جالب و جذاب است. به خاطر اینکه به نوستالژی آنها پاسخ میدهد و آنها را یاد روزهایی پرخاطره و سختی و شادیهای زندگیشان میاندازد. ولی برای نسل جدید و به قول معروف دههی80 و دههی90 که دسترسی به منابع تصویری فراوان دارند و معمولاً در شبکههای اجتماعی روزانه ویدئوها و پستهای زیادی را دریافت میکنند، چندان ارتباطی برقرار نمیکنند یعنی اصلاً جاذبهی بصری هم برایشان ندارد. چون این نسل در دنیای دیگری سیر میکند و در بعضی موارد اینگونه عکسها را یک نوع عقبافتادگی، ضعف و زوال میداند که چندان برایشان چیز جالبی نیست. هر چند عکاسان مردم نگار در این فکر نیستند که مخاطبین این عکسها همان آدمهایی باشند که دارند از آنها عکس میگیرند و بیشتر در فکر ثبت عکسهایی در حوزهی علوم اجتماعی و انسانشناسیاند، تهیهی اسنادی ارزشمند در یک مقطع زمانی از یک جغرافیایی مشخص.
به طور کلی وقتی که ما وارد گرایش عکاسی مستند میشویم و میپذیریم که بدون دخل تصرف از موضوعات عکسبرداری کنیم. عکاسی مردمنگاری یکی از زیرشاخهها و گرایشهای عکاسی مستند است و خیلی از عکاسان به آن علاقه دارند؛ یعنی اینکه با از خانه بیرون آمدن، مسافرت کردن و جابهجا شدن و رفتن به جاهای دور و نزدیک به موضوعات عکاسی خودشان میرسند. وقتی این عنوان را قبول میکنید یعنی شما تعهد پیدا میکنید به زمانهی خود و نسبت به مکانی که در آن قرار گرفتهای یک وظیفهای را انجام بدهی و هر عکسی در واقع یک سند ارزشمند از دههی زمانی شماست. این عکسها به راحتی دیده میشوند و هرچه جلوتر میرویم دسترسی به چنین عکسهایی بهتر و راحتتر است و راههای انتقالش سهل الوصولتر.
در مراسمهای عزاداری، عروسی و یا مناسبتهای دیگر معمولاً عکاسانی را دعوت میکنند که مراسم را به خاطرهها بسپارند منظور تهیهی عکس یادگاری است. گاهی این کار را انجام میدهم چون راهی است برای رسیدن به عکسهای مورد علاقهی خودم. عکسها میتواند کمک کنند به حفظ و ماندگاری برخی موضوعات. اصراری هم نیست که عکسها حتماً برای ماندگاری و حفظ موضوعات باشد. بیشتر یک ناظر بیطرف هستیم برای ثبت این اسناد و بازنمایش آن، تصمیمگیری بر پذیرش، استقبال یا عدم استقبال دست عکاسان نیست.

ه ظ: از نگاه شما عکاسی مردمنگاری بیشتر یک روایت بصری است یا نوعی مداخله در بازنمایی فرهنگ؟ آیا عکاس باید بیطرف بماند و یا احساسات، باورها و گرایشهای شخصیاش میتواند بخشی از روایت باشد؟
ح غ: عکاسی مردمنگاری در واقع یک روایت است و تنها مداخلهی عکاسِ مردم نگار، حضورش است. وقتی در مکانی حضور پیدا میکنیم آدمها متوجه ما میشوند و احتمال دارد رفتار و یا واکنششان در لحظه تغییر کند. عکاس مردم نگار با موضوعش وابستگی و پیوستگی دارد و برای کارش احترام و وقت زیادی صرف میکند، این موضوع به عادی شدن نگاه و عکسهایش کمک میکند، همرنگ میشود و تأثیرات آنی و رفتارهای افراد نسبت به حضور عکاس کمتر حس میشود. خیلی از عکسهایی را که ما به عنوان عکاسی مردمنگاری در مناسبتهای جشنوارهای بازسازی و بازنمایی میکنیم نمیتواند در ذیل یک عکس شاخص مردمنگاری قرار بگیرد چون دخل و تصرف شدیدی در آن شده است. تعریفی در عکاسی طبیعت وجود دارد که هیچ ردپایی از انسان نباید در عکس باشد و هیچ صنعت و نشانهای و یا تغییری نباید دیده شود. عکاس در عکاسی مردمنگاری دیده نمیشود و حضورش حس نمیشود دخالتی در عکسها دیده نمیشود. میتوان اینطور بیان کرد که روایتگری از واژهی بیطرفی میآید. عکاس مردمنگار با توجه به دانایی و آگاهیاش نسبت به موضوع این نکته را متذکر میشود که ما ربات نیستیم، انسانیم و دچار احساسات و عواطف میشویم و خیلی اوقات پشت احساسات و عواطف پنهان میشویم و این در نوع نگاهمان تأثیرگذار است و همین هم خودش نوعی دخل تصرف محسوب میشود. احساس میکنم لحظهای که عواطف و احساسات بر ما غلبه میکند ما از عکاسی که در قضیه مردمنگاری باید صادقانه باشد فاصله میگیریم یعنی یک سفارش و یک دستوری را یک مسیر خطی را بر یک زاویهای که تعریف شده از درون میپذیریم. خیلی وقتها در زمان کوچ یا در زمان شرایط بحرانی امکان دارد عکاسی نکنیم و دلسوزی کنیم و کمک کنیم در آن فضا. خیلی وقتها هم نه واقعاً باید این دلسوزی را کنار میگذاریم چون ما که همیشه حضور نداریم، یک ناظر بیطرف بیرونی هستیم و میخواهیم این احساسات و این شرایط را به آدمهای بیشتری نشان بدهیم. حالا آدمها با دیدن این عکسها از منظر تفریح برخورد میکنند یا از باب مسائل علمی به آن نگاه میکنند و یا به مباحث آموزشی این عکسها دقت میکنند؛ این دیگر متفاوت است اما به طور کلی عکاسی مردمنگاری وقتی ثمربخش است که در اختیار مخاطب خاص قرار بگیرد.
چنانچه عکاس با گرایشهای سیاسی، مذهبی و باوری که نسبت به جهان هستی و یا موضوعات انسانی دارد بخواهد مانور بدهد، رفتارش به نوعی دخل و تصرف محسوب میشود. برای وارد شدن به عکاسی مردمنگاری باید کاملاً بیطرف بود. چنانچه از موضوع دریافت درستی نداشته باشم و انعکاس درستی نداشته باشم در نتیجه خروجی کار پر از اطلاعات غلط خواهد بود. از آن طرف اگر من از زاویه دید و علاقهمندی خودم کار را انجام بدهم نقص در کار مردمنگاری است و اطلاعات غلط و اشتباهی را بر جا میگذارم. این اطلاعات غلط بعدها میتواند موجب نتیجهگیری اشتباه و خروجی اشتباه برای کسانی باشد که از آن استفاده میکنند.
ه ظ: میدانیم که کارکرد عکسهای مردمنگاری مهم است اما میخواهم بدانم برای شما زیباییشناسی و به طور کلی وجه هنری عکسها تا چه اندازه اهمیت دارد؟
ح غ: انسانها در مسئلهی سواد بصری و درک تصویر مرتب در حال یادگیری و آموزشاند. طبیعی است که دریافتهای چشم و درک تصویری نسبت به یک دهه قبل تغییر کرده است. روزانه تصاویر بسیار زیادی تولید و یا میبینیم که همهی اینها مسیری است برای تقویت درک شعور و دریافت بصری ما. برای احترام قائل بودن به نگاه کردن به دیگران مجبور هستیم به زیباییشناسی احترام بگذاریم. زیباییشناسی موجب بهتر دیده شدن اطلاعات درون عکس و دریافت پیام میشود. هر چند در عکاسی مردمنگاری برعکس نگاههای آزاد و هنرمندانه که زیباییشناسی و ترکیببندی در درجه اول اهمیت دارد، گستردگی نمایش اطلاعات در اولویت هست. آمیختگی و ارائهی عکس با زیباییشناسی موجب ماندگاری بهتر و بیشتر دیده شدن و اثرگذاری عمیقتر عکسهای مردمنگاری بر مخاطب میشود. عکسهای بسیار زیادی در طول تاریخ تهیهشدهاند ولی به دلیل اینکه فاقد عنصر زیباییشناختی هستند کمتر مورد توجه قرارگرفتهاند. هنر بهرهای است که ما برای انتقال پیام و ارتباط بیشتر مخاطب در تولید آثار استفاده میکنیم. معمولاً بهرهگیری از هنر در تولید عکسهای کاربردی موجب تأثیرگذاری و ماندگاری عکسها در ذهن میشود.

ه ظ: عکاسی از سوژههای انسانی محدودیتهای اخلاقی زیادی به وجود میآورد. آیا در کار با این مرزهای اخلاقی مواجه شدهاید؟ رویکرد شما برای عبور از این محدودیتها چیست؟
ح غ: از آنجایی که عکس از رسانههای تأثیرگذار است میتوان گفت مسائل اخلاقی و حریم شخصی از جمله موانع و مشکلات اصلیای است که میتواند سر راه عکاسی مردمنگاری قرار گیرد. بخشی از این مانع را میتوان با گفتگو حل کرد. در عکاسی مردمنگاری گفتوگو میان عکاس و موضوع برقرار است، عکاس و موضوع رو در رو و چشم در چشم میشوند و میدانند چه اتفاقی قرار است بیفتد. عکاس در یک تایم طولانی در ساعات مختلف، در کنار سوژههایش هست. هر دو از هم اطلاع دارند و میدانند که قرا است رویارویی عکاسانه داشته باشند. در عکاسی مردمنگاری همکاری بین عکاس و موضوع به اوج خودش میرسد. برای مثال میتوان به شیوهی کار دایان آربوس عکاسی که با نگاه روانشناختی و اشاره به موضوع اصلاحات فردی عکاسی میکرد اشاره داشت. از قبل موضوع و عکاس با هم هماهنگ بودند و افراد آگاهانه روبه روی دوربین آربوس_ بر پایهی گفتگوی شکل گرفته شده هرچند سریع و کوتاه_ قرار میگرفتند.
با گسترش فضای مجازی و دسترسی همه افراد، گاهاً مشکلاتی برای ما به وجود آمده است. برای مثال شش، هفت سال پیش ما در مسیری قرار گرفتیم و عکسهایی از یک طایفهی عشایری تهیه کردیم و حالا بعد از گذشت سالها فرزندانشان تماس گرفتند و حتی تا تهدید پیش رفتن که عکس را از صفحهی شخصیتان حذف کنید و ما ناراضی هستیم. این موضوع حق طبیعی آنهاست که دوست نداشته باشند بخشی از حریم شخصی خانه و خانواده در معرض عموم باشد.
در بسیاری از موارد قانون اجازه نمیدهد که پدر و مادرها بتوانند به راحتی عکس فرزندانشان را در هر شرایط در رسانهها به خصوص فضای مجازی منتشر کنند و این فرزند در آینده میتواند از پدر و مادرش شکایت کند که چرا چنین عکسی را منتشر کردید. ما از آیندهی افراد و حالات روحی آنها چیزی نمیدانیم. چه بسا این کودک در آینده در موقعیت وزیر، رئیسجمهور یا رهبر یک گروه قرار بگیرد و عکسهایی که در زمان کودکیاش منتشر شده میتواند به موقعیت فرد آسیب برساند.
معمولاً در حوزهی علوم اجتماعی از هر موضوعی عکس میگیریم. ما به خودمان این اجازه را میدهیم که در هر لحظه و از هر موضوعی عکاسی کنیم ولی این اجازه را نداریم در هر لحظه و در هر جایی هر عکسی را از موضوعاتی که عکاسی کردهایم منتشر کنیم. به طور کلی هیچ عکاسی این حق را ندارد که با آن آزادیای که در حال عکاسی است، در هر جا و هر زمان و هر لحظهای که دوست دارد آنها را منتشر کند.
چند سال پیش رقابتی میان عکاسان خبری و مطبوعات کشورمان رخ داده بود که لحظات ناب و متفاوتی را عکاسی کنند تا جایی که بعضی از عکاسها وقتی که برخی از بزرگان یا هنرمندان فوت میکردند حتی دوربین عکاسی در درون قبر هم میرفت و از لحظات غسالخانه و… عکس میگرفتند و منتشر میکردند و بعدها گفتگویی به وجود آمد که آقا هر انسانی، فرزندی، پدری، مادری، عزیزی و دوستی دارد و با انتشار این عکسها موجب رنجش خاطر این افراد میشویم و این پسندیده نیست.
یک نکته و مسئلهی اخلاقی است که در انتشار عکس باید مقداری خویشتندار باشیم. بسیاری از عکسهای حوزهی علوم اجتماعی و مردمنگاری فقط در جلساتی که مربوط به علوم اجتماعی و اساتید و منتقدین و یا آدمهای خاصی هستند و مخاطب خاص دارند منتشر میشود. در فضای عمومی خیلی رخ نمیدهد. رمز موفقیت عکاس مردم نگار در تهیه عکس از لحظات و زوایای بیشتری با ماندن در کنار موضوعش هست و به همان نسبت هم در هر جایی، هر مکانی و هر عکسی را بدون عنوان، زمان و مکان و شرح و موضوع از فضای کارش منتشر نکند. رعایت کردن مسائل اخلاقی و احترام به عقاید بسیار مهم است و میتواند موجب موفقیت شود.

ه ظ: در زمانهای که عکاسی کردن به شدت فراگیر شده به نظر شما کار یک عکاس مردم نگار چطور معنا پیدا میکند؟
ح غ: ما در عصر رسانه بر پایهی عکس و در زمانهی همگانی شدن عکاسی هستیم و دوربین عکاسی بنا به پیشبینی و نظر لاسلو موهولی ناگی هنرمند مجارستانی که گفته بود بیسواد زمان آینده کسی خواهد بود که عکاسی نداند. در مقطعی از زمان هستیم که خیلی از یادداشتبرداری روزانه و خیلی از نیازهای هویتی مربوط به پروفایل و یا ثبتنام و معرفی را خود افراد انجام میدهند و کمتر نیاز است که به عکاسخانههای سطح شهر مراجعه کنند. همینطور در سفرها و در خیلی از مراکز تفریحی و گردشگری مردم خودشان عکس تهیه میکنند و به ندرت کتاب یا کارتپستال مکان و مناظر پیش رو را تهیه میکنند؛ اما مسئلهی عکاسی مردمنگاری یک تفکر، یک نیاز و یک ضرورت است که به صورت تخصصی میبایست انجام شود. عکاسی برخوردار از اطلاعات به مفهوم مردمنگاری از سر اتفاق نیست. بسیاری از افراد ممکن است یک مرتبه مسیری را بروند و یا در یک رویداد و مناسبتی قرار بگیرند و چند عکسی هم تهیه کنند ولی عکاس مردمنگار، با انتخاب و مطالعه و آگاهی چندین بار در زمانهای مختلف در فضای مورد مطالعه برای عکسبرداری حضور پیدا میکنند. با جمعبندی عکسهای پیوسته و به تکرار در زمانهای مختلف است که میتوان در عکاسی مردمنگاری به نتیجه رسید.
عکاسی مردمنگاری چنانچه پیوستگی و تداوم نداشته باشد و در ساعات مختلف شبانهروز در طول سال و در شادیها و سختیها و خوبیها و زمانهای مختلف نباشد نتیجهگیری درستی نخواهد داشت و اتفاقی در تأثیرگذاری اجتماعی و نتیجهگیری نمیافتد. عکاس مردمنگار باید نگاه پروژهای داشته باشد و برخی از فعالیتهای عکاسی مردمنگاری پروژهی باز میماند و هرگز تمام نمیشود. به عنوان مثال عکاسی از یک روستا یا یک محله و منطقه از یک شهر بزرگ که مرتب در حال تغییرات اجتماعی شامل گسترش وضعیت ظاهری، خیابانهای جدید، ساختمانهای جدید، تولد و مرگ افراد، عزا و عروسی، مهاجرت، شهروندان جدید و…

ه ظ: جدا از ارائههای نمایشگاهی شما آثارتان را در قالب چند کتاب عرضه کردهاید. کتاب در عکاسی مردمنگاری چه مزیتهایی نسبت به اشکال دیگر نمایش دارد؟ آیا حمایتی از این شکل از عکاسی صورت میگیرد؟
ح غ: عکاسی وقتی به ثمر میرسد که چرخهی تکاملی خودش را با به نمایش درآمدن در قالب عکس روی دیوار، کتاب و یا رسانههای اجتماعی تمام کرده باشد. یکی از روشهای بسیار مهم اثرگذار عکاسی، چاپ کتاب است که در عکاسی مردمنگاری به اوج خودش میرسد. کتاب برای دیده شدن و مطالعه شدن احتیاج به ابزار و به زمان خاصی ندارد و در دسترس عموم است و در زمانهای مختلف میتوانیم به آن رجوع کرد. دقت نظر در دیده شدن، جزئیات و مطالب و دیده شدن چندبارهی تصاویر و موضوعات همگی از مزایای چاپ کتاب است. ضمن اینکه در کنار ثبت تصاویر در عکاسی مردمنگاری احتیاج به مطالب نوشتاری همراه داریم. عکاسی در بعضی موارد برای منتقل کردن اطلاعات ناتوان است مثلاً اسم اشخاص، موقعیت مکانی، مقطع زمانی و شرایط جغرافیایی، تاریخچه، اهداف و موارد دیگری که برای انتقال فعالیت اطلاعاتی مربوط به مردمنگاری لازم است و در کتاب انتقال پیام و اطلاعات درون عکسها با کمک نوشتار صورت میپذیرد.
متأسفانه در کشورمان فعالیتهای عکاسی مردمنگاری مورد حمایت قرار نمیگیرد. عکاسان علاقهمند و توانایی که علاقه دارند در این حوزه کار کنند سفارشی دریافت نمیکنند، حداقل برای من اینطور بوده و شخصاً در طول سالهای کاریام در این حوزه حتی یک بار هم سفارشی از هیچ نهاد، ارگان یا موسسه نداشتم و اصلاً نگاه مثبت یا سواد و یا آگاهی نسبت به این موضوع وجود ندارد. فعالیت عکاسی مردمنگاری جز علاقهمندیهای شخصی است. عکاسی مردمنگاری در ایران شاهانه شروع شد و مورد لطف و حمایت دربار بود. خود ناصرالدینشاه، شاه عکاس چنین عکسهایی را از اشخاص میگرفت و بعداً برای آنها مطلب و عنوان مینوشت و نام اشخاص و مکان و زمان و پشت عکسها مینوشت، این اسناد وجود دارند. در مواردی هم که خودش عکس نمیگرفته یا نمیتوانسته، دستور عکسبرداری میداده.
امروز با دیدن این عکسها به موقعیت زمانی و مکانی آن مقطع از تاریخ پی میبریم و این توانایی و قدرت عکاسی مردمنگاری است که چگونه میتواند مورد مطالعه قرار بگیرد و دست به اصلاحات اجتماعی گسترده در جامعه بزند و در واقع یک پیشبینی و آیندهنگری را نسبت به وضعیت انسانها داشته باشد و مسیری را برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار ارائه دهد. هر چند که عکاسی مردمنگاری جز موضوعات درسی در کتابهای درسی عکاسی در مقطع دبیرستان است و پژوهشگاههای مردمشناسی را در حوزهی میراث فرهنگی و موزههای متعدد مردمنگاری را در کشور داریم ولی حمایت تولیدی و سفارش متأسفانه وجود ندارد و حمایتی در کار نیست.
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
گفتگو: هستی ظهیری

