با کرول بکویث[1] و آنجلا فیشر [2]در سفری خارقالعاده به قلب آفریقا همراه شوید، هنرمندانی که طی ۳۵ سال همکاری مشترک، گنجینهی نفیسی از فرهنگهای متنوع این قاره را ثبت کردهاند. از پرترههای صمیمی گرفته تا مناظر نفسگیر، آثار آنها دریچهای ژرف به سوی سنتها، آیینها و زیبایی جاودانِ ۵۴ کشور و ۱۳۰۰ فرهنگ آفریقایی میگشاید. بکویث و فیشر با تصاویری مسحورکننده و روایتهایی جذاب، مخاطبان را به ستایش مقاومت، خلاقیت و ژرفای انسانیت در آفریقا دعوت میکنند.

لانتز: چه چیزی شما دو نفر را به هم رساند؟ آیا این رابطه ابتدا به صورت دوستی شکل گرفت و سپس به همکاری حرفهای تبدیل شد یا برعکس؟
بکویث و فیشر: ما اولین بار سال ۱۹۷۹ در آفریقا همدیگر را دیدیم. کرول مشغول کار روی کتابش با عنوان ماسایی[3] بود و آنجلا روی پژوهش جامع خود دربارهی جواهرات آفریقایی با عنوان آفریقای آراسته[4] کار میکرد. پدر کرول برای دیدن او به کنیا آمده بود و به مناسبت تولدش، یک پرواز با بالن بر فراز [پارک ملی] ماسایی مارا[5] به او هدیه داد. خلبان بالن، سایمون[6]، برادر خوشچهرهی آنجلا بود. در ارتفاع ۱۰۰۰ پایی، سایمون عمیقاً در چشمان کرول نگریست و گفت: «چیزی هست که میخواهم به تو بگویم.» ضربان قلب کرول تند شد. سایمون ادامه داد: «خیلی دوست دارم تو را با خواهرم آشنا کنم.» قلب کرول فرو ریخت. سایمون ماهها تلاش کرد تا دیداری میان ما دو نفر ترتیب دهد. یک سال بعد، سرانجام در نمایشگاه جواهرات سنتی آنجلا در نایروبی همدیگر را ملاقات کردیم. حق با سایمون بود – ما واقعاً هم فکر بودیم؛ و هردو عشقی مشترک به فرهنگهای سنتی و شیوهی زندگی عشایری داشتیم.
در کمتر از یک هفته، در مراسم جنگجویان ماسایی در مرز کنیا و تانزانیا شانه به شانه هم مشغول عکاسی بودیم. این آغازی بود بر همکاری ۳۵ سالهای [که در طی آن] سراسر قاره آفریقا را پیمودیم، ۴۰ کشور را دیدیم و ۱۵۰ فرهنگ مختلف را مطالعه کردیم. و با هم ۱۵ کتاب عکس تولید کردیم. از همان ابتدا توافق کردیم که حق تألیف تمام آثارمان مشترک باشد تا خودخواهیهای فردی مانع دوستی و همکاری حرفهایمان نشود.
لانتز: کرول، میدانم که در مدرسه موزهی هنرهای زیبا در بوستون[7] تحصیل کردی. آنجلا، مهارتهای عکاسی تو چگونه شکل گرفت؟
بکویث و فیشر: کرول در رشتههای نقاشی، عکاسی و تاریخ هنر در دانشکدهی موزهی هنرهای زیبای بوستون آموزش دید. پس از فارغالتحصیلی، با دریافت بورس تحصیلی، فرصت یک سال مطالعه در خارج از کشور را به دست آورد. به ژاپن رفت تا در یک معبد ذن، هنر خوشنویسی را بیاموزد، سپس راهی برمه، تایلند و گینهنو شد تا در جوامع سنتی این بخش از جهان کاوش و از آنها عکاسی کند. همین شیفتگی به فرهنگهای بومی، او را به آفریقا کشاند؛ جایی که ۳۵ سال بعدیِ عمر خود را صرف کاوش در نقاط دورافتادهی این قاره، عکاسی، نوشتن و طراحی دربارهی مردمان، اَشکال هنری، تزئینات بدن و آیینهایشان کرد. در این مدت ۱۵ کتاب عکس منتشر کرد که ۱۳ مورد آن حاصل همکاری با آنجلا فیشر بود.
آنجلا پیش از ترک استرالیا در ۲۱ سالگی، در دانشگاه آدلاید [8]جامعهشناسی خوانده بود. اشتیاق به هنرها، جواهرات و تزئینات بدنی فرهنگهای سنتی، به ویژه الهام از قوم ماسایی در دشتهای سرنگتی[9]، او را به آفریقا کشاند. خیلی زود سفر به گوشه و کنار قارهی آفریقا را آغاز کرد و ضمن همکاری با عکاسان، به ثبت و گردآوری جواهرات سنتی برای اولین نمایشگاهش در نایروبی در سال ۱۹۷۳ پرداخت.
در سالهای بعد، آنجلا به برپایی نمایشگاههای بینالمللیِ جواهرات و عکسهایی از سفرهایش به سراسر جهان، از جمله آفریقا، افغانستان، هند، لَداخ [10]، نپال و یمن، ادامه داد. در یکی از این نمایشگاهها در لندن، ناشری آمریکایی پیشنهاد تهیه اولین کتاب عکسش دربارهی تزئینات بدن در آفریقا را داد، که به پروژهای هفتساله در چهل کشور انجامید و سرآغاز رابطهای مادامالعمر او با دوربین شد.
لانتز: چرا کارهایتان تنها به آفریقا اختصاص دارد؟ در وهلهی نخست چه چیزی شما را به سفر به آنجا ترغیب کرد؟
بکویث و فیشر: ما شیفتهی زیبایی، تنوع و وسعت بیکران آفریقا شدیم – با ۵۴ کشور، ۱۳۰۰ فرهنگ و چشماندازهای جغرافیایی شگرف و خارقالعادهاش. در طول یک عمر هم نمیتوان حق مطلب را دربارهی آن ادا کرد – برای همین هر دو ما قصد داریم ۱۵۰ سال عمر کنیم تا بتوانیم این قارهی پهناور و باشکوه را به تمامی ثبت کنیم.
در ابتدا، کرول به کاوش در فرهنگهایی گرایش یافت که اَشکال هنریشان از میل به ارتقای کیفیت زندگی و ضرورت حفظ بقا نشأت گرفته بود.
آنجلا در وهلهی نخست، به عشایر آفریقا جذب شد؛ اقوامی که به دلیل عدم امکانِ دستیابی به تندیسها یا بناهای یادبود، تمامی خلاقیت خود را بر آراستن بدنهایشان متمرکز میکنند، آن هم به شیوههایی که نه تنها زیبایند، بلکه حامل نمادها و اطلاعات رمزگذاریشدهای هستند که در صورت تفسیر، دریچهای پنهان به سوی زندگی آنان میگشایند.
لانتز: کتاب شما، بدنهای منقوشِ آفریقا[11]، یادآورِ یکی دیگر از هنرمندان ما، روبرتو ادواردز[12] و مجموعه آثار او کوئرپوس پینتادوس (بدنهای نقاشیشده)[13] است. به نظر شما، اهمیت نقاشی بدن در فرهنگهای آفریقایی چیست؟
بکویث و فیشر: نقاشی بدن یکی از کهنترین اَشکال هنری در قارهی آفریقا است که قدمت آن به بیش از صد هزار سال پیش بازمیگردد – غالباً از آن با عنوان هنر متعالی «پوشش» یاد میشود. نقاشی بدن کارکردهای مهم بسیاری دارد و حامل پیامهای رمزآلود است. این هنر نشانگر آمادگی [فرد برای ازدواج یا نقشهای اجتماعی] و بیانگر جذابیتی مقاومتناپذیر برای جنس مخالف است. [همچنین]، جایگاه اجتماعی فرد را تثبیت میکند، نشاندهندهی شهامت و دلاوری است، دستاوردهای جنگجویان را ارج مینهد – از جمله جنگجویانی که دشمنان خطرناک یا انسانی را از پای درآوردهاند – و هر مرحله از زندگی فرد و غالباً قبیلهی نسلی را که به آن تعلق دارد، آشکار میسازد.
روبرتو ادواردز الهامبخش و راهنمای ماست. او ناشر پنج کتابِ چاپ محدودِ ما در زمینهی هنر نقاشی بدن آفریقایی است. او [گذشته از اینکه] خود هنرمندی استثنایی است، بیش از هر چیز انسانی فوقالعاده و دوستی بینظیر برای ماست.
لانتز: کدام مراسم یا آیینی که شاهد آن بودهاید، بیش از همه مردم را شگفتزده میکند؟
بکویث و فیشر:
۱. رقص فریبندهی مردانِ وُودابه در نیجر[14]. در گردهمایی سالانه، بیش از ۱۰۰۰ تن از عشایر در منطقهی ساحل[15] در وُودابه به دور هم جمع میشوند [و در آنجا] مردان رقصهای زیبا و فریبندهای اجرا میکنند و زنان به عنوان داور، دوستپسر، همسر و معشوق خود را انتخاب میکنند. مردان صفهای طویلی تشکیل داده، بر روی نوک پنجهی پا بالا و پایین میروند، چشمان خود را به طرفین میگردانند و لبخندی گشاده بر لب میآورند تا دندانهای سفید و زیبای خود را به نمایش بگذارند. اگر مردی بتواند یک چشم خود را ثابت نگه دارد و چشم دیگرش را به داخل و خارج بچرخاند، از نظر داورانِ زن، اغوا کننده تلقی میشود.
۲. مراسم پرش از روی گاو در قوم حَمر اتیوپی[16]. هنگامی که مرد جوانی آماده ورود به جمع بزرگان میشود، باید مردانگی خود را با پریدن از روی کمرِ حدود ۳۰ گاو نر، که در یک صف قرار گرفته و شاخها و دُمهایشان محکم به هم بسته شده است، اثبات کند. او موظف است این پرش را چهار بار تکرار کند. اگر بیفتد، تا پایان عمر بیرحمانه مورد تمسخر زنان قرار خواهد گرفت.

۳. جشن بلوغ دختران آشانتی در غنا[17]. در جامعهی مادرسالار آشانتی، با اولین قاعدگی هر دختر، کل روستا با تجلیل از جایگاه تازهی او به عنوان یک زن، جشن میگیرد .
لانتز: شرایط دشوار و ناپایدار سیاسی و اقتصادی آفریقا چگونه بر کار شما تأثیر گذاشته است؟
بکویث و فیشر: فعالیت در شرایط سیاسی و اقتصادی بیثبات یا پرخطر اغلب بر کار ما تأثیرگذار بوده است. در سودان جنوبی، برای تکمیل کتابمان با عنوان دینکا: گاوداران افسانهای سودان [18]، مجبور شدیم نزدیک به بیست سال انتظار بکشیم تا جنگ داخلی میان شمال مسلماننشین و جنوبِ مسیحی و آنیمیست[19] به پایان برسد.
برای تکمیل کتابمان، کشتی آفریقایی[20]، مجبور بودیم دولت مارکسیست اتیوپی را متقاعد کنیم تا ما را به اریتره — که با آن در جنگ بودند — ببرد و در طول اقامتمان در آنجا از ما محافظت کند. سرانجام موافقت کردند که در فصل بارندگی ما را به اریتره ببرند، چرا که در این فصل کسی تمایلی به جنگیدن نداشت. همچنین پذیرفتند جادهها را از مینهای زمینی پاکسازی کنند تا ما بتوانیم فرهنگهای باستانی منطقهای را که آن زمان شمال اتیوپی [و امروزه اریتره] خوانده میشد، ثبت کنیم و پروژهی کتابی که پیشبینی میشد ظرف مدت دو سال تکمیل شود، پنج سال به درازا کشید.
لانتز: بزرگترین چالشهایی که در حین کار در آن مناطق با آنها مواجه شدید چه بودند؟
بکویث و فیشر: برنامهریزی زمانی بر اساس تقویم: چگونه زمان برگزاری مراسم را تشخیص دهیم که اغلب نیازمند مطالعهی دقیق تقویم قمری بود.
چگونه به آنجا برسیم؟ انتخاب وسیله نقلیه مناسب بین خودروی چهارچرخ، کاروان شتر، کاروان قاطر، لنج بادبانی، قایق کنو، یا پیاده؟چه چیزی بخوریم؟ آیا غذای خودمان را همراه ببریم، یا از غذاهای محلی دور آتش لذت ببریم؟
چگونه برای عکاسی از مراسم اجازه بگیریم؟ ما زیر درخت آکاسیا [21] مینشستیم و با رئیس روستا ارتباط دوستانه برقرار میکردیم، اعتمادشان را جذب میکردیم و مطمئن میشدیم که تا زمانی که جامعه ما را نپذیرفته، دوربینهایمان را بیرون نیاوریم.
چگونه از جامعهای که دنیای خود را به روی ما گشوده بود، قدردانی کنیم؟ بزرگان را جمع میکردیم و از آنها میپرسیدیم برای تضمین بقا و بهبود کیفیت زندگیشان بیشتر به چه چیزی نیاز دارند، و اطمینان حاصل میکردیم که اهدافشان برای تداوم به ما وابسته نباشد.
بودجهی انجام پروژههای محلی چطور تأمین شود؟ ما مؤسسهی خیریهای به نام آیینهای آفریقایی [22] تأسیس کردیم تا هم سنتهای کهن آفریقا را ثبت و حفظ کنیم و هم پروژههای ضروری جوامعی که با آنها کار میکردیم را اجرا کنیم.
لانتز: در طی سی سال گذشته، بارزترین تغییراتی که در آفریقا شاهد آن بودهاید، چه بوده است؟
بکویث و فیشر: با رشد نسلهای جدید در قرن بیستویکم، ما شاهد افول آیینها و باورهای فرهنگیِ سنتی بودهایم چرا که نیروهای بیرونی زیادی بر آنها اثرگذار بوده است.
با بزرگان جوامع که شاهد ناپدید شدن جهان سنتی و ارزشهایشان هستند، و با نسل جوانی که در جستوجوی شیوهای جدید از زندگی است، همدردی کردهایم. و تحت تأثیر کودکانی از این نسل قرار گرفتهایم که پیش ما میآیند و دربارهی اجدادشان میپرسند، سؤالهایی مثل این که « آنها که بودند، از کجا آمده بودند و به چه چیزی باور داشتند؟»
لانتز: کار یک عکاس مستند در طول سالهای فعالیت شما چگونه تغییر کرده است؟
بکویث و فیشر: بیش از چهل درصد از آنچه در سیوپنج سال گذشته ثبت کردهایم، اکنون یا وجود ندارد یا بهطور چشمگیری تغییر یافته است. ما زندگی خود را وقف مستندسازی آخرین فرهنگهای اصیل سنتی این قاره کردیم. برای دههها، از جمله نخستین افراد خارجیای بودیم که از بسیاری از این جوامع سنتی بازدید میکردیم.
امروزه، آفریقا به روی جهان گشوده شده و عکاسی دیجیتال در دسترس همگان قرار گرفته است. بسیاری از عکاسان جوان از این جوامع دیدن کرده و آنها را به جهانیان معرفی میکنند – این هم موهبت است و هم مصیبت.
ما مایلیم تا جایی که امکان دارد عکاسان و نویسندگان آفریقایی را آموزش دهیم تا بتوانند سنتهای غنی خودشان را پیش از آنکه از میان بروند، ثبت کنند.
لانتز: ممکن است درباره برنامههای 501c خود و تلاشهایتان برای بازگرداندن آنچه به آفریقاییها مدیون هستید، توضیح دهید؟
بکویث و فیشر: بنیاد خیریهی ما، آیینهای آفریقایی، اهدافی سهگانه دارد:
۱. ثبت سنتهای غنی فرهنگی ۵۴ کشور آفریقا از طریق عکس، فیلم، مجلات مصور و نمایشگاههای سیار. تاکنون در ۴۰ کشور فعالیت کرده و بیش از ۱۵۰ فرهنگ مختلف را مستندسازی کردهایم. بسیاری از این سنتها به سرعت در حال ناپدید شدن هستند. ما میخواهیم یک میراث، یک تاریخ فرهنگی غنی، برای نسلهای آینده آفریقا و نیز برای تمام جهانیان به یادگار بگذاریم.
۲. در مشورت با بزرگان هر یک از فرهنگهایی که در آنها کار کردهایم، اهدافی را برای یاریرساندن به جوامعشان تعریف و اجرا کردهایم – پروژههایی که خودشان درخواست کردهاند و برای ادامه دادنشان به ما متکی نیستند. به عنوان مثال: حفر چاه، احداث درمانگاه، حمایت آموزشی؛ از ساخت مدارس ابتدایی گرفته تا تأمین شهریه دانشجویان، کمک به تأمین آذوقه در دوران خشکسالی، و همکاری با زنان در اردوگاههای امداد به قحطیزدگان برای توسعه پروژههای درآمدزای بافندگی و سبدبافی.
۳. بزرگترین ارمغان ما از آفریقا، آرشیوی است که از پانصد هزار قطعه عکس، هزار ساعت فیلم، دویست مجلهی مصور، چهار نمایشگاه بزرگ سیار و هفده کتابِ منتشر شده، گردآوری کردهایم. ما در جستجوی مکانی در یک موزه، دانشگاه یا نهاد عمومی هستیم تا این بایگانی را به عنوان یک منبع آموزشیِ حیاتی برای نسلهای آینده در خود جای دهد.
ما همواره از مفهوم آفریقاییِ جبران متقابل الهام گرفتهایم: «آنچه میستانی، بازمیگردانی.» هرگز نمیتوانیم آنگونه که شایسته است، قدردانِ تمامِ آنچه آفریقا به ما ارزانی داشته، باشیم.
لانتز: آیا عکسهای خاصی هست که موردعلاقه شما باشند؟
بکویث و فیشر: عکسهای موردعلاقهی ما بازتابدهندهی عمق ارتباط ما با گروهی از مردم در کنار زیباییشناسی یک عکس خوب است. برای مثال، دینکاهای سودان جنوبی رابطهای منحصربهفرد با گاوهایشان دارند که بازتابدهندهی این باور است که حیواناتشان پیوند آنان با خدا هستند. به باور ما، این مفهوم را در عکسهای «پسر دینکا با گاو شاخبلند»[23](صفحه ۱۷ کتاب دینکا) و «اردوگاه گاوهای دینکا در غروب آفتاب»[24] (صفحات ۱۰۲-۱۰۳ کتاب دینکا) به تصویر کشیدهایم. مردمان وُودابه در نیجر که ۳۴ سال است به دیدارشان میرویم نیز جایگاه ویژهای در قلب ما دارند، همانگونه که در عکس جلد کتاب عشایر نیجر [۲۶][25] با عنوان «چوپان کوچنشین سوار بر شتر»[26] و عکس «سه مردِ رقاصِ فریبندهی وودابه»[27] (صفحه ۱۸۱ کتاب «آیینهای آفریقایی جلد ۱») نمایان است. همچنین در فهرست «موردعلاقه»های ما، تصاویری از اَشکال هنری الهامبخش جواهرات آفریقایی قرار دارند، نظیر عکس «ملکه مادر آدیوکرو»[28](صفحه ۳۷۶ کتاب «آیینهای آفریقایی جلد ۱») و «دختر تُرکانا با ماهی روی سرش» [29](صفحه ۳۰۳ کتاب «آیینهای آفریقایی جلد ۱»). تصاویر هنر زیبای نقاشی بدن مانند «مرد منقوش سورمایی» [30](جلد کتاب «بدنهای منقوش») و « نیمرخ مرد کارا نقاشیشده با گِل اُخرا»[31] (صفحات ۸۶-۸۷ کتاب «بدنهای منقوش») نیز برای ما اهمیت ویژهای دارند.
لانتز: امیدوارید مردم موقع نگاه کردن به عکسهای شما، چه چیزی را درک کنند و برایش ارزش قائل شوند؟
بکویث و فیشر: میخواهیم مردم خلاقیت عظیم آفریقا را درک کنند. تلاش ما این است که داستانی فراتر از تیترهای خبری را روایت کنیم؛ روایتی که در آن شأن و کرامت انسانها، زیبایی اَشکال هنریشان، و شیوهی معنادارِ زیستن آفریقاییان از تولد تا مرگ -که هر مرحلهی آن با آیینها و مناسک گذار مشخص میشود- را بیان کند. ما عمیقاً تحت تأثیر تنوع خیرهکنندهی این قاره با ۱۳۰۰ گروه فرهنگی و قومی گوناگون که در ۵۴ کشور پراکندهاند، قرار گرفتهایم؛ آماری که اغلب خوانندگان و مخاطبان ما را شگفتزده میکند. میخواهیم مردم با کتابهای ما همسفر شوند، شیوههای گوناگون زندگی بشر را درک کنند و ضمن ارج نهادن به تفاوتهایمان، اشتراکاتمان را نیز بشناسند و گرامی بدارند.
بیش از سیسال پیش، کرول بکویث و آنجِلا فیشر در کنیا با یکدیگر ملاقات کردند. از آن زمان تاکنون، این دو دوست به سفر، اکتشاف و عکاسی از آفریقا پرداختهاند تا زیبایی مردمان بومی و فرهنگهای این قاره را به تصویر بکشند. عکسهای آنان تصویری متنوع از بیش از ۴۰ کشور و ۱۵۰ فرهنگ مختلف ارائه میدهد و این سفر، آنان را به برخی از دورافتادهترین مناطق آفریقا کشانده است. هیچ هنرمند دیگری به این گستردگی، تصاویری از آیینها و مراسم فرهنگی اصیل ثبت نکرده است. تصاویر آنان نگاهی رنگین و پویای دنیایی را ارائه میکند که به سرعت در حال ناپدید شدن است.
آثار بکویث و فیشر در موزههای سراسر جهان به نمایش درآمده و نمایشگاههای جامعی در مؤسساتی چون موزهی هنرهای زیبای بوستون، موزهی نشنال جئوگرافیک[32]، موزهی هنر آفریقایی اسمیتسونین[33]، و موزهی هنر بروکلین [34]برگزار کردهاند. آنان در سراسر جهان، از جمله برای نشنال جئوگرافیک، دربارهی آثارشان سخنرانی کردهاند.
آنها چهار فیلم ساختهاند که بیانگر عشق و علاقهشان به آفریقاست و همچنین چندین کتاب تحسینشده منتشر کردهاند، از جمله آیینهای آفریقایی (انتشارات آبرامز، ۱۹۹۹)، شاهکار دو جلدیشان. همچنین جایزهی ممتاز انجمن نویسندگان و هنرمندان سازمان ملل متحد «به پاس بینش و درک نقش سنتهای فرهنگی در تحقق صلح جهانی» در سال ۱۹۹۹ توسط کوفی عنان[35]به آنها اهدا شد و مورد تقدیر ویژه قرار گرفتند.
و جایزهی معتبر دستاورد یک عمر [36]را از سوی سازمان وینگز[37] دریافت کردهاند. بکویث و فیشر با شور و اشتیاق فراوان در حال تکمیل ثبتِ فرهنگهای در حال ناپدید شدن آفریقا هستند تا میراثی برای نسلهای آینده باقی بگذارند و این ارزشهای کهن و جاودان را به جهان قرن بیستویکمی ما وارد کنند.
نویسنده: هولدن لانتز[38]
آثار بیشتری از بکویث و فیشر ببینید
[1]Carol Beckwith
[2] Angela Fisher
[3]Maasai
[4]Africa Adorned
[5] Maasai Mara
[6] Simon Fisher
[7] Museum of Fine Arts
[8] University of Adelaide
[9] The Serengeti Plains
[10]Ladakh: منطقهای در شمالیترین نقطهی هند
[11] Painted Bodies of Africa
[12] Roberto Edwards
[13] Cuerpos Pintados
[14] Wodaabe Male Charm Dance, Niger
[15] Sahel, Wodaabe
[16] Hamar Jumping of the Bull Ceremony, Ethiopia
[17] Ashanti Female Coming of Age Celebration, Ghana
[18]Dinka: The Legendary Cattle Keepers of Sudan
[19] Animist: جانداراِنگاری یا جانباوری یا اَنیمیسم، آیینی است که گرایندگان به آن اعتقاد دارند که تمامی عناصر طبیعت دارای روح و جان و زندهاند.
[20] African Ark
[21] Acacia tree
[22] African Ceremonies, Inc
[23] Dinka Boy with Long Horned Bull
[24] Dinka Cattle Camp at Sunset
[25] Nomads of Niger
[26] Nomad Herder on Camelback
[27] Three Wodaabe Male Charm Dancers
[28] Adioukrou Queen Mother
[29] Turkana Girl with Fish on her Head
[30] Painted Surma Man
[31] Profile of Kara Man Painted in Ocher
[32] The National Geographic Museum
[33] The Smithsonian Museum of African Art
[34] The Brooklyn Museum of Art
[35] Kofi Annan
[36] Lifetime Award
[37] WINGS
[38] Holden Luntz
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
انتخاب: هستی ظهیری
مترجم: دنیا عساکره


