بسیاری از تصاویری که از اسرائیل و غزه به گوشیهای ما راه مییابند توسط کسانی گرفته شدهاند که یا خودشان در حال جنگیدناند یا به نوعی درگیر جنگ شدهاند. این تصاویر علاوه بر مستند کردن داستان آن را شکل میدهند.

این تصاویر همه جا هستند؛ تحملناپذیر و توقفناپذیر.
امروزه وقتی جنگ از راه میرسد، سیل عظیمی از تصاویر را با خود به همراه میآورد که سریعتر از هر روایت رسمیای راهی اینسو و آنسو میشوند. نماهایی نزدیک و دلخراش از اعدامها و مناظری دور از آسمان شب که رد شعلههای موشک بر آن به چشم میخورد؛ تصاویری واضح از کودکانی که از خرابههای مسجدی منفجرشده در غزه بالا میروند؛ میم[i]هایی از پاراگلایدرهای حماس همراه با موسیقی نظامی که احتمالاً توسط کودکانی هزاران کیلومتر دورتر از جنگ ساخته شده@اند. در بُهت حاصل از وقایع چند روز گذشته، درحالی که اسرائیل بدترین حملات به غیرنظامیان خود را در طول دهههای اخیر پشت سر گذاشت و دولتش در پاسخ، نوار غزه را مورد حمله قرار داد، تصاویری از آن منطقه سرازیر میشود که نه تنها پرشمارند، که بسیار متنوعاند. ما به چنین سرعتی عادت کردهایم.
در قرن بیستم، آمریکاییها جنگ را از دریچهی چشمان عکاسان خبری و افرادِ دوربین به دست نظاره کردند. آنها هر روز عصر، روایتهای جنگ را با گویندگان خبر و بعدتر از طریق کانالهای تلویزیونی 24ساعته دنبال میکردند. امروزه آنهایی که میجنگند و آنهایی که گرفتار جنگ شدهاند خودشان همان کسانی هستند که سریعترین تصاویر را از جنگ خلق میکنند. هم سربازان و هم غیرنظامیان از درگیریها فیلم میگیرند و کنش مشاهدهگرانه و حمایتگرانهی خود را نشر میدهند. (در پایانِ هفتهی گذشته، شبهنظامیان حماس ویدیوهای خود را از این کشتار در تلگرام و وبسایتهای دیگر در شبکههای اجتماعی بارگذاری کردند. نیروهای دفاعی اسرائیل نیز تیکتاک[2]هایی از حملات خود به آنچه که «اهداف حماس» میخواندند تولید کردند.)
در سوریه، اوکراین و اکنون در اسرائیل و غزه، جنگ در قرن 21 به منبعی از انبوه تصاویر دیجیتال تبدیل شده است که جریانی دائمی از تصاویر لرزان و پیکسلی را پدید میآورد. این تصاویر، که اغلب توسط آماتورها گرفته میشوند، معمولاً منبعی نامشخص دارند و با تصاویر جنگی تماشایی و با کیفیتی که متخصصان رسانه در طول جنگ خلیج فارس در 1991 برای سالهای آینده پیشبینی میکردند، هیچ شباهتی ندارند. امروزه ما از طریق صفحه نمایشهای کوچک خودمان از همیشه به جنگ نزدیکتریم؛ اما در درک آن از همیشه دورتر.

در سال 1855 راجر فنتون[3]، عکاس انگلیسی، به مناطق جنگی سباستوپول[4] رفت و یک درشکهی شراب فروشی را به تاریکخانهای متصل به اسب تبدیل کرد. از همان زمان تا امروز دوربینها جنگ را مستندنگاری کردهاند. از همان آغاز، رسانهی عکاسی با مرگ در پیوند بوده است. (عکس به مثابه نمایهای[5] شبحگون از لحظهای که آمده و رفته است سندی از جنس نور، از لحظهای که دیگر تکرار نخواهد شد.) از دیرباز تصور میشد که عکس با مرگ رابطهای ذاتی دارد و حتی وقتی یاد گرفتیم که به حقیقتِ تصویرِ ثبتشده با دوربین شک کنیم، عکسهای جنگ از جمله تصویر رژهروندگان گِلی در سنگرهای جبههی غربی اثر فرانک هارلی[6] یا عکس رابرت کاپا[7] در اسپانیا از سربازی در حال افتاد، همچنان نیروی اخلاقی و تأثیر مدنی خود را حفظ کردند؛ نیرویی که از همین رابطهی مرگآلود میان لنز و جهانِ منعکسشده در آن سرچشمه میگرفت.
سوزان سانتاگ[8] سال 1977 در کتاب «عکاسی»نوشت: «عکاسی تمام جهان را به یک گورستان بدل میکند. عکاسان و کارشناسان حوزهی زیبایی خواسته یا ناخواسته فرشتگان ثبت مرگاند.» . اما اتفاقات هفتهی گذشته به سهمگینترین شکل ممکن یادآوری کرد که تصاویر دیجیتال نسبت به تصاویر آنالوگ، ارزش صِدق[9] بسیار متفاوتی دارند. فیلمهایی که شاهدان واقعی با گوشی گرفتهاند، تصاویر دوربین گوپرویی[10] که به کلاه یک سرباز متصل شده، ویدیوهایی که یک تروریست در یوتیوب منتشر میکند، پستی تبلیغاتی در رسانههای اجتماعی. این تصاویرِ غیرحرفهای و کم کیفیت استحکام عکسهای جنگهای را ندارند.
برخلاف عکسهای سنتی از جنگ که به تکمیل اطلاعات مرتبط با جبهههای جنگ و بسترسازی در این زمینه میپرداختند، تصاویر دیجیتال خود در هیئت داده و اطلاعات ظاهر میشوند. آنها در بازار جدیدی از تصاویر شرکت میکنند که در آن، از یک سو خبرنگاران حرفهای با دولتها، کنشگران غیردولتی، شاهدان وحشتزده و حتی آدمهای عادی رقابت میکنند و از سوی دیگر، تصاویر هنگام جابهجایی از طریق شبکههای بیسیم، فشرده، دستکاری، بازآرایی یا بازتعریف میشوند. مسلماً این تصاویر، به ویژه در کثافتخانهای تکحرفی[11] که پیشتر با نام توییتر شناخته میشد، به حاملان اطلاعات نادرست نیز تبدیل شدهاند. هفتهی گذشته تصاویری که ظاهراً ساختمانهای ویرانشده در اسرائیل را نشان میدادند، در واقع مربوط به غزه بودند و بالعکس. تصویر فراگیری که ادعا میکرد یک هلیکوپترِ اسرائیلی سرنگونشده را به نمایش میگذارد، در اصل از یک بازی ویدیویی گرفته شده بود.
در طول جنگ جهانی اول، اگر سربازی دوربینی در اختیار داشت، ممکن بود به دادگاه نظامی احضار شود. امروزه در اوکراین نیروهای نظامی رسماً تشویق میشوند که فیلمها و عکسهای خود را منتشر کنند. زیرا اعتقاد بر این است که مزایای آن برای روحیهی افراد بیشتر از خطرات اطلاعاتی آن است. در طول جنگ خلیج فارس، سیانان[12] و دیگر شبکههای خبری 24ساعتهی جدید همراه با ارتش ایالات متحدهی آمریکا در محیط مستقر شدند. در نمونهی متأخرتر نیز در سوریه، داعش توانست برنامههای جهادی مقابله جویانهی خود را بارگذاری کند. در حالی که عکاسان خبریِ با استعداد همچنان جان خود را در راه مستندنگاریِ جنگهای جدید در میدانهای جنگ به خطر میاندازند، انتظارات دوران جنگ ویتنام مبنی بر اینکه تصاویر خشونتآمیز میتوانند افکار عمومی را تغییر دهند، اکنون دیگر برآورده نمیشوند و در عوض، این تصاویر به تحکیمِ باورها و ایجاد تفرقه، نفرت و انتقامجویی میانجامند.

ربکا ال استاین[13]، استادِ انسانشناسی دانشگاه دوک، در سال 2021 در کتاب خود با عنوان «اسکرینشاتها»[14] تشریح میکند که چگونه گروههای درگیر در جنگ اسرائیل و فلسطین، شامل دولت و ارتش اسرائیل، تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس، شهرکنشینان و ملیگرایان یهودی و نیز سازمانهای مدنی، از عکاسی دیجیتال بهره بردهاند تا سرزمینهای اشغالی را مستندنگاری کنند.
هر کدام از این گروهها رویایی در سر داشتند که دکتر استاین آن را «رویای داشتن دوربین آرمانی» مینامد. هر کدامشان باور داشتند که تجهیزات دیجیتال ارزانقیمت (یا دستگاههای نظارتی پیچیده) به آنها اجازه میدهد تا از رسانههای جمعی یا مخالفان سیاسی خود پیشی بگیرند و در نهایت، شفافیتی را ارائه دهند که دیدگاه آنها نسبت به این درگیریها را تایید کند. این امید از روزهای نخستِ دنیای دیجیتال شکل گرفت. در آن زمان، بسیاری از آنهایی که به تکنولوژی خوشبین بودند باور داشتند که مستندنگاری ِآماتوری میتواند بنبستهای سیاسی را از میان بردارد، حقیقت جنگ را آشکار و حتی دولتها را سرنگون کند.
اما دوربین دیجیتال معصومیت خود را در جنگهای قرن حاضر از دست میدهد. از اواسط دههی 2010، زمانی که بسیاری از ما از انتشار گاهشمارانهی اخبار دست کشیدیم و به انتشار الگوریتمی خبرمایهها در شبکههای اجتماعی روی آوردیم، تصاویر دیجیتالی از جنگ در همان تلهای افتادند که سایر انواع اطلاعات سیاسی در آن گرفتار بودند: تصاویری که شما دوست دارید و لایکشان میکنید میتوانند برجسته و تقویت شوند و باقی تصاویر ممکن است به نظر جعلی برسند و کنار گذاشته شوند.
دکتر استاین مینویسد: «همه امیدوار بودند که این دوربینهای جدید شهادت صادقانهتری به دست دهند و در نتیجه، وقایع را عادلانه و همانطور که بهچشم میآمد به نمایش بگذارند. بیشترشان اما مأیوس شدند.» خودِ فرآیند ساخت تصویر نیز جذب این درگیری شده است و در واقع دلخراشترین تصاویری که هفتهی گذشته از اجساد دیدهایم _ اسرائیل اعلام کرد که تعداد کشتههایش به 1200 نفر رسیده و مقامات بهداشتی غزه نیز از کشته شدن بیش از 1400 فلسطینی تاکنون خبر دادهاند_ اسنادی بیطرف نیستند. همچون سلاحهای دیگر، این تصاویر نیز سلاحهایی هستند برای زمانی که خشونت دیگر محدود به میدانهای جنگ نیست. درگیری تمامعیاری که هم اکنون در اسرائیل و غزه در جریان است جنگی است نامتقارن میان یکی از مجهزترین نیروهای نظامی دنیا و گروهی شبهنظامی. در چندسال گذشته، یادگرفتهایم که عکاسی دیجیتال نیز رسانهای نامتقارن است و شاهد وضعیتی هستیم که در آن، یک پخش زنده میتواند موجب شکلگیری یک اعتراض شود، یک شاهدِ گوشی به دست میتواند از یک پخش حرفهای بهتر عمل کند و حتی واضحترین تصویر نیز حریفِ ایدئولوژی نمیشود.
درسی که ما محکوم به بازآموختنش هستیم این است که عکس و به ویژه عکس دیجیتال، معنای خود را تنها از آنچه که به تصویر میکشد بهدست نمیآورد؛ بلکه معنای آن از نحوهی انتشارش، تغییرات اعمالشده بر آن و عواملی که مسیر حرکتش را تعیین میکنند ناشی میشود. و درس دوم و تلختر این است که: حتی زمانی که هولناکترین خشونتها به تصویر کشیده میشود نیز، شما نمیتوانید از دوربین توقع داشته باشید که معنای آن را برایتان شرح دهد.
[1]meme
[2] TikToks
[3] Roger Fenton
[4] Sebastopol
[5] index
[6] Frank Hurley
[7] Robert Capa
[8] Susan Sontag
[9] truth value
[10] GoPro
[11] نگارنده مشخصاً به نام جدید توییتر یعنی X اشاره میکند.
[12] CNN
[13] Rebecca L. Stein
[14] Screen Shots
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
انتخاب: هستی ظهیری
مترجم: مژگان تاجالدینی
منبع: https://www.nytimes.com/2023/10/12/arts/design/war-photos-israel-gaza.html

