كيارش قویدل متولد ۱۳۵۷ و دانشآموختهی مهندسی صنایع در تهران است. او اولین حرفهی تخصصی خود را در زمینهی شناخت عکاسی و بازاریابی آثار هنری از سال ۱۳۸۰ آغاز کرد و از آن زمان در گالری راه ابریشم تهران، اولین گالری تخصصی عکس با مدیریت خانم آناهیتا قباییان به معرفی عکاسی معاصر ایران پرداخته است. در این راستا کیارش قویدل همراه تیمِ گالری راه ابریشم تجربهی حضور در بازارهای جهانی هنر از جمله پاریس فتو، آرکو و آرت پاریس را داشته و بازار هنر ابوظبی و دوبی را همراه با چند گالری ایرانی در امارات تجربه کرده است. در حال حاضر نیز بهعنوان مشاور بازاریابی در گالری راه ابریشم در تهران فعالیت میکند.
آقای قویدل ممنون میشوم پیش از شروع صحبت کمی بیشتر در مورد شما و کار حرفهایتان در زمینهی عکاسی ایران بدانم.
من مهندسی صنایع خواندهام و با عکاسی آشنایی خاصی نداشتم. البته در محیط خانواده با اثر هنری آشنا شده بودم، آثاری که بیشتر در حوزه نقاشی و مجسمه بودند تا عکس. درسم تازه تمام شده بود که یکی از دوستانم مرا به گالری راه ابریشم معرفی کرد و کارم بدون پیشزمینهی خاصی در وادی هنر آغاز شد. آن زمان از افتتاح گالری پنج شش ماه میگذشت، ماندم و با کار در فضای گالری کمکم وارد بخش حرفهای شدم. گالری راه ابریشم بین گالریهایی که آن سالها فعالیت میکردند علاوه بر نگاه به داخل نیمنگاهی هم به خارج از ایران داشت. دنبال این بود که چطور میشود هنر ایران بهخصوص عکس ایران را به جهان معرفی کند. چون خانم قباییان معتقد بود عکس ایران خیلی درخشان است و حرف معاصر بیشتری برای گفتن دارد. بر پایه این ایده برای آرت فرهای مختلفی اپلیکیشن ارسال شد و سعیمان بر این بود کار را با بهترینها شروع کنیم.
کمی که در کار حرفهای عکس جلوتر رفتم دوست داشتم سراغ تجربههای دیگری بروم. ببینم عالم هنر وقتی کمی بازتر میشود وضع چطور است. از گالری راه ابریشم به گالری دیگری رفتم که در حوزه نقاشی و مجسمه کار میکردند. در آنجا عکس خیلی مهجور بود و تنها با دو سه تا هنرمند کار میکردند. آن زمان گالریها تازه شروع کرده بودند به شرکت در آفرتها و بعضیها در دبی شعبه میزدند. چون ما از طرف گالری راه ابریشم با دبی، ابوظبی و کشورهای دیگر آمد و شد داشتیم این راه را قبلاً طی کرده بودم بنابراین برای انجام این کار در گالریهای دیگر تجربهای داشتم. بعد از آن هم به یکی دو گالری دیگر رفتم و مدتی هم در دبی کار کردم. در نهایت برگشتم و بعد از یکی دو سال تجربهی کار تبلیغات به گالری راه ابریشم برگشتم.
در حدود بیست سال پیش که شما از آن صحبت میکنید در ایران مارکت عکاسی وجود داشت؟ یا همین تلاشها و ارتباطات آغاز شکلگیری این بازار بود؟
آن زمان ابداً مارکتی وجود نداشت. قبل از ورود من به گالری این کار بر پایهی علاقهی شخصی شروع شد و آشنایی خانم قباییان با بهمن و جلالی و عباس کیارستمی مهم بود. در آن زمان به شکل جدی مارکت عکس در ایران وجود نداشت و خیلی همهچیز داخلی بود. مثلاً کامران عدل که نمایشگاه میگذاشت قیمت عکس قاب شده روی دیوار حدود بیست هزار تومان بود که در زمان خودش به نسبت سایر آثار هنری قیمت بسیار پایینی داشت. در اصل فقط اهداف فرهنگی مهم بود. پول چاپ و قاب سربهسر شود و قسمت مهم ماجرا رفتن آثار به دیوار خانههای مردم بود. فکر میکنم بازار حرفهای عکاسی با نمایشگاه آقای کیارستمی شروع شد. چون به هر حال شهرتی داشتند و افرادی که کارهایشان را پیگیری میکردند.
ما در حال حاضر در ایران مارکت حرفهای عکاسی داریم؟
تا یک حدی داریم… خیلی کمتر از سایر کشورها ولی دارد به وجود میآید. این بازار در ایران هنوز ضعیف است اما وجود دارد.
بازار عکاسی ایران مجموعهدار تخصصی دارد؟ یعنی کسانی هستند که بهطور تخصصی روی عکس کار کنند؟
تعداد افرادی که بهصورت تخصصی عکس جمع میکنند خیلی محدود است. منظورم کسانی هستند که اینقدر عکس جمع میکنند که از عکسها در فایلها نگهداری میکنند و عکسها فقط به دیوار نیستند. این افراد تعداد بسیار کمی در حد انگشتهای دست یعنی زیر ده نفر هستند که میتوانیم بگوییم بیشتر کلکتور عکس هستند. بقیهی کلکسیونرها آثاری از هنر معاصر دارند و در کنار آن عکس هم دارند. بخش دیگری از خریداران عکس کسانی هستند که دلشان میخواهد در خانه و محیط کارشان فضای مدرنتری داشته باشند. این افراد معمولاً جایی را دیزاین کردند و عکس راحتتر از سایر اشکال هنری مثل نقاشی در این فضاها جا میگیرد. این افراد اوایل تنها از عکسها استفادهی دکوراتیو میکردند اما با شناخت بیشتر در حال حاضر خیلی اوقات متناسب با بودجهی خود به دنبال هنرمندانی هستند که کارهایشان در مارکت ارزش دارد. البته یک دستهی سومی هم آدمهای علاقهمند به عکاسی هستند و به اندازهی دیوار خانه، دفتر یا شرکتشان اثر میخرند که میتواند بخشی از آن آثار عکس باشد. عدهی دیگری هم هستند که به واسطهی فضاهای جدیدی که در تهران به وجود آمده و در شهرهای دیگر هم در حال شکلگیری است عکس میخرند. این افراد آرشیتکتها یا طراحان داخلی هستند که به عنوان مثال برای لابیها، داخل خانهها یا حتی دفترهای کار و ارگانها عکس میخرند. جدیداً این افراد به ویژه شرکتهای بزرگتر سعی میکنند با یک مشاور این کار را انجام بدهند تا چیزی که میخرند جزئی از مجموعهشان شود و ارزشی هم داشته باشد.
آیا در خارج از ایران هم مجموعهدار عکس ایرانی داریم؟ یا کسانی که به طور مثال علاقهمند هنر خاورمیانه هستند ممکن است به آثار عکاسان ایرانی علاقهمند باشند؟
فکر میکنم در اکثر کشورها همان هنر خاورمیانه است که ما را هم شامل میشود؛ یعنی کالکتورهایی هستند که کمی بازتر از کشور خودشان به طور مثال اروپا فکر میکنند و یا به طریقی مثلاً سفر به دبی یا ایران با هنر این بخشها آشنا شدهاند. یک عدهی خیلی کمی بیشتر در انگلیس و فرانسه هستند که این افراد در اثر معاشرت زیاد با ایرانیها و گالریهایی که روی هنر ایرانیها کار میکنند به هنر ایران علاقهمند شدهاند. افرادی که بیشتر هنر غربی را کالکت میکنند و یک بخش هم هنر ایران را دارند ولی تعدادشان خیلی کم است.
مهمترین خریداران عکسهای عکاسان ایران چه کسانی هستند؟ آثار عکاسان ایران در کلکسیون مجموعهداران دنیا جایی دارد؟
مشتری اصلی یا کالکتورهایی که فقط خریدار عکساند یا بیشتر عکس جمعآوری میکنند دو دسته هستند. دسته اول که سن و سالی دارند و تو این کار تجربه دارند و معمولاً این تجربه و علاقه به عکس از یک بیسی در خارج از کشور میآید. چون ما اینجا زمینه این را نداشتیم که در آن سن کسی کلکتور عکس باشد. دستهی دوم هم که اخیراً به وجود آمدن کلکتورهای جوانی هستند که حسن ماجرایند. این دسته خیلی مطالعه دارند و عکس را خوب میشناسند. با عکاسهای ایران آشنا هستند و شناخت خوبی هم از عکاسهای خارجی دارند. علاوه بر اینها دوست و آشناهای هنرمند و گالری و غیره هم بخشی از خریداران هستند و بعضی دیگر هم هستند که ترجیح میدهند دیوارهای خانه یا محل کارشان با کار اورجینال پر شود.
چه میزان از خریداران عکس در ایران سایر عکاسان یا هنرمندان هستند؟
قبلتر هنرمندها خیلی ساپورت میکردند. دلیلش این بود که شاید با هزینههای کمتر میتوانستند حمایت کنند؛ یعنی قیمت عکس در کنار چیزهای دیگر یک رقم معقولی بود. الان اگر کلکتور عکس نباشند به نظرشان یکم بیهوده میآید. عکس به یک متریال خیلی گران تبدیل شده چون همهچیز آن وارداتی است. قیمتها زیاد شده و ارائهی یک عکس خوب با کاغذ، چاپ و قاب مناسب رقم قابلتوجهی میشود و با این قیمتها عملاً حمایت به شکل قبل ممکن نیست.
کوچک بودن بازار عکاسی در ایران به دلیل مشکلات ساختاری آن است یا صرفاً این بازار برای رشد نیاز به زمان بیشتری دارد؟
گذر زمان این مشکلات را به تدریج رفع میکند ولی به هر حال مشکلاتی هم هست. اول از همه اینکه این مارکت جوان است ولی همانقدر که جوان است سختیهایش هم بیشتر است. مثلاً چون جوان است گالریهای کمتری دارد. این گالریها در مقاطعی از زمان دو تا یا سه تا میشوند. بعد دوباره یکی باقی میماند. وقتی اقتصاد خراب میشود فقط ما میمانیم. چون بقیه علاقهمندیشان یک مقدار به سمت عکس میرود و عکس را بیشتر میکنند اما با وخامت اوضاع اقتصادی عکس اول از همه آسیب میبیند و حذف میشود. خب ما گالریهایی که روی عکس کار میکنند کم داریم و مؤسسات و نهادهای خصوصی هم که تقریباً نداریم. عددش را دقیق نمیدانم ولی اگر مثلاً ۴۰۰ تا گالری ثبتشده داریم شاید یکی- دوتای آن گالری عکاسی هستند. باید گالری تخصصی عکاسی به وجود بیاید و ارگانها و مؤسسات باید حمایت کنند. از طرف دیگر یک بخش دولتی جدی باید وجود داشته باشد مثلاً ما باید دوسالانه عکاسی داشته باشیم. در حال حاضر جشنوارههایی مثل تصویر سال و… هست ولی همینها هم باید جدیتر و با بودجهی بیشتری برگزار شوند. سطح بالاتر یعنی استاندارد بهتر. این استاندارد باید به سطحی که در همهی دنیا در حال انجام است، برسد. از طرف دیگر اعتماد به عکاسی از طرف مردم مهم است. چون مردم به خصوص کسانی که سالهای قبل عکس خریدند خیلی وقتها به لحاظ تکنیکی و متریال اعتماد نمیکنند. الان لابراتوارهای عکاسی خیلی خوب شدند و متریال و کیفیت چاپها خیلی خوب است ولی قبلاً این طور نبود. کسانی عکس خریده بودند و عکسها حبابدار شدند یا رنگشان رفته و حالا ما باید کلی زحمت بکشیم تا سالیان سال به این افراد بگوییم که آن متریال ایراد داشته وگرنه عکس ارزش دارد. در اصل این موضوع هم دو طرفه است. اول اینکه گالریها باید در مورد ماندگاری و کیفیت اثری که ارائه میدهند خیلی تخصصی عمل کنند. دوم اینکه آرتیستها هم باید توجیه بشوند که اثر باید این خصوصیات را داشته باشد.
چه سبکی از عکاسی ایران در ایران و دنیا پرطرفدار است و بهترین فروش را دارد؟ این موضوع در دههی گذشته تغییر کرده است؟
این خیلی با سلایق مختلف فرق میکند. تقریباً همهی سبکها در فروش هستند البته عکس خبری و مستند کمتر در این حیطه جای میگیرند؛ اما لند اسکیپ، عکسهای هنری و عکسهای استیجی که خیلی تلخ نیستند و رنگهای جالبی دارند فروششان بیشتر است.
فروش در دو دههی گذشته تغییرات کوچکی داشته است. میشود گفت بیست سال پیش تنها قشنگی یک عکس مهم بود اما الان آدمها با فکر بیشتری با اثر برخورد میکنند. به کانسپت اهمیت میدهند. ممکن است یک عکس سیاهوسفید خیلی مینی مال را هم بخرند. دیگر به کار هنریای که میخرند صرفاً به عنوان یک ابژه برای قشنگی فکر نمیکنند.
آیا جریان فروش آثار عکاسان ایران به مارکت بزرگ عکاسی در دنیا ـ در رابطه با عکسهای عکاسان ایرانی ـ مرتبط است یا مستقل عمل میکند؟
خیلی مرتبط است. به هرحال مارکت خارج خیلی مهم است ولی یک اثر ابتدای به امر باید در داخل مقبول و خوب باشد و طبیعتا چیزی که به مارکت خارج راه پیدا میکند در رقابت و مقایسه با چیزهایی که خارج از هر کشوری هست قرار میگیرد در نتیجه به لحاظ کیفی باید از یک استاندارد کافی برخوردار باشد. پس وقتی به بازار خارجی راه پیدا میکند بعدها چه در آنجا و چه در اینجا ارزشش را تثبیت میکند و ممکن است پیشرفتی حاصل شود که برای آیندهی شغلی و موفقیت هنرمند راهها و موقعیتهای خوبی را به وجود آورد.
جریانات عکاسی که در دنیا ترند هستند و خوب فروش میروند آیا روی کار عکاسان ایرانی تأثیر میگذارند؟
شروع میکنند ولی متأسفانه نه خیلی موفق. دلیلش این است که چه در داخل ایران و چه خارج از ایران ما وقتی که هویت ایرانی، مکان جغرافیایی و عوامل دیگر را حذف میکنیم معمولاً به تجربه دیده شده هم طرفدار داخل را از دست میدهد و هم طرفدار خارج از ایران را. در خارج که خیلی طبیعی است چون عکاسی برای آنها چیز جدیدی محسوب نمیشود. آنها عکاسیای که هویت ندارد، مکان و زمان ندارد را خودشان به وفور دارند. از ما چیزی را میخواهند که شکل خودشان نیست وگرنه برایشان آنقدرها جذابیتی به همراه ندارد. در داخل هم این جامعهای که ما فکر میکنیم رو به مدرنیسم است و چیزهای معاصر دوست دارد در نهایت یک تاچ ایرانی در همهجا هست. در سلیقهی آدمها، دکوراسیونشان و … معمولاً یک جایی دارد حتی کسی که کل فضایش را خیلی معاصر دیزاین کرده خیلی اوقات ترجیح میدهد برای کنتراست بیشتر یک دفعه کاری که جنبهی ایرانی دارد را در فضایش بگذارد.
آیا عکاسان ایران تحت تأثیر فروش یک مجموعه از عکسها آثار بعدی را تولید میکنند و با گرایشهای بازار آثارشان را تغییر میدهند یا نه؟
تقریباً همهی مدلها را در آدمهای مختلف داریم. یک سری از عکاسان ما هستند که با اولین موفقیت، کار بعدیشان را بدون فکر کردن به کانسپت با سیستم مجموعهی قبلی پیش میبرند. اولین بار خیلی نو و تک است و بار دوم خیلی تکراری میشود. این در اصل فریب مارکت است. یک عدهی دیگری هستند که خیلی ذهن خالصی دارند و مارکت برایشان مهم نیست. یکبار کارشان عامهپسند است و همه دوست دارند و بار دیگر اصلاً کارشان فروشی نیست. این افراد برای کارشان هزینه میکنند و آن را ارائه میکنند و اثر هنریشان برایشان در درجهی اول اهمیت است. یک گروه سومی هم هستند که از همه موفقتر هستند. تم و روند و چیزی که مارکت میخواسته را حفظ میکنند ولی هر بار تجربهی بعدیشان حرفی برای گفتن دارد و باز فکر شده عمل میکنند؛ یعنی فقط فکر مارکت نیستند. به تجربه، این افراد که سیستمشان خیلی عوض نمیشود ولی در عین حال خیلی قوی جلو میروند و از همه موفقتر هستند.
وارد شدن به گالری و فضای حرفهای فروش عکس در ایران چگونه است؟ ما مدلهای مختلف گالری مثل گالریهای تجاری، گالریهای پولی یا پرداختی و گالریهای غیرانتفاعی داریم؟
ما در اینجا آن ساز و کار را نداریم بنابراین اینجا همهچیز خیلی قاطی است. درستش این است که جوانها از گالریهای دیگری شروع کنند. گالریهایی که اگر نخواهیم بگوییم کوچکتر، گالریهایی که روی جوانها کار میکنند. بعد مرحله به مرحله گالری عوض کنند و به گالریهای حرفهایتر بروند. ما با مسترها مثل بهمن جلالی و کیارستمی کارکردیم اما اگر بگوییم که گالری فقط مختص مسترها باشد آن وقت پویایی گالری از بین میرود چون دیگر جوانترها هیچ جایی ندارند. به همین خاطر سعی میکنیم جوانهایی که گاهی فکر میکنیم استعدادش را دارند و میتوانیم روی کارشان فعالیت کنیم را اضافه میکنیم. اگر ساز و کارش وجود داشت که جوانها بتوانند از جای دیگری کار را شروع کنند و بعد به ما برسند آن وقت ما روی افراد باتجربهتر متمرکز میشدیم.
آيا رفتار گالری با هنرمندان جوان و هنرمندان باسابقه یکسان است؟
ما روی کار هر دو گروه تقریباً یکسان کار میکنیم اما برای آدمهای باسابقه یا کسانی که ارتباطات خودشان را دارند طبیعتاً بهتر جواب میدهد. ولی به هرحال هنرمندان جوان هم برای اینکه کارهایشان را در اینجا نمایش بدهند پولی پرداخت نمیکنند. الان هزینهها خیلی بالا رفته و ارائهی کار برای جوانترها سخت شده است. اگرچه ما به دلیل محدودیت در امکانات مالی مستقیماً در هزینههای تولید و ارائه آثار هنرمندان جوان مشارکت نمیکنیم اما فضا را در اختیار این هنرمندان قرار میدهیم و مثل هنرمندان باسابقه روی دیده شدن و ایجاد موقعیتهای تازه برای آثارشان کار میکنیم.
گالریها در ایران شکل خاصی از عکاسی را حمایت میکنند یا بیشتر به دنبال فروش آثار هستند؟
نه کاملاً سلیقهای است. بیشتر آثار کسانی که فکر میکنند فروش بیشتری دارد را نشان میدهند. ولی عکاسی برای گالریهای غیرتخصصی عکس دو جنبه دارد. عکس از نظر بینالمللی پویاتر است یعنی بیشتر ممکن است مطرح بشود در نتیجه گالریها سعی میکنند که بخش عکاسی را خاموش نکنند. با دو سه هنرمند عکاس یا دو سه نمایشگاه گروهی سالانه به قضیهی عکس میپردازند. بهجز این قسمت طبیعتاً همهی گالریها، صاحبان گالری و کسانی که در گالریها هستند هم ارتباطاتی دارند که بر اساس آن سعی میکنند زمانشان را به عکاسهایی اختصاص دهند که با توجه به نوع اثر میتواند پرفروش باشد.
گالریها مستقیماً در قیمتگذاری دخالت دارند؟
بله صد در صد. البته با توافق و صحبت و مذاکره با خود هنرمند.
آیا قیمت عکسها در ایران منطقی است؟
یک مقدار غیرمنطقی به نظر میآید ولی واقعاً کد قیمتی هر آرتیستی با اتفاقهایی که اطراف هر آرتیست هست و مارکت قبلی آن فرد سنجیده میشود. در مورد آدمهایی که اسم و رسمی دارند میتواند قیمت بالا باشد و کاملاً هم منطقی است. شاید اگر آرتیست شناختهشدهی اینجا را با آرتیست شناختهی شدهی کشور دیگری قیاس کنیم منطقش درست باشد؛ اما در مورد بقیه قیمت عکس به طور غیرمنطقی پایین است. عدد فروش آثار بالاست اما به نسبت خارج از ایران وقتی به هزینهای که برای عکاسی و ارائه شده فکر کنیم و درصد گالری را هم از آن کم کنیم به هنرمند عدد بسیار کمتری میرسد.
در چند سال اخیر و به خصوص امسال قیمت عکس پایین است. دلیلش این است که هزینهها بالا رفته و اگر بخواهند قیمت واقعی بگذارند دیگر خریداری وجود ندارد؛ یعنی هنوز از نظر عمومی این رقم خرید با هزینهها هماهنگی ندارد. مثل همهی گرانیهایی که به وجود میآید مدتی طول میکشد تا افراد عادت کنند که قیمت عکس چقدر است.
تأثیر کار با فرآیندهای خاص و یا قدیمی بر فروش عکسها به چه شکل است؟ اینکه بعضی از عکسها دیگر بازتولید پذیر نباشند و به عنوان یک اثر یکه به فروش بروند قیمت آنها را بالا میبرد؟
علت اینکه الان خیلی از افراد به سمت چاپهای دستی و آلترناتیو میروند این است که در دنیا هم دوباره این عکسها مد شده است. از طرف دیگر متریال آنها ارزانتر میشود مثلاً وقتی کاغذ و نگاتیو منقضی استفاده میکنید و خودتان فقط پول مواد چاپ را میدهید هزینهی عکس نهایی کمتر درمیآید و این باعث شده آدمها به سمت این تجربه پیش بروند. بخشی از این کارها یکه و یونیک هستند و بعضیشان چون به شکل دستی بازتولید میشوند به هیچوجه مشابه عکس اول نیستند. من هنوز تأثیر عجیبی از فروش این عکسها ندیدهام و مارکت این عکسها خیلی کمتر و محدودتر از این است که بخواهیم آنالیزش کنیم. ولی به طور کلی میشود گفت که این فرایندها تأثیر جدی روی ارزش عکس و قیمت فروش نداشتهاند و حتی به خاطر هزینهی پایینتر تولید، ارزانتر هستند.
در مورد پایداری هم این کارها فیکس میشوند اما باید زمان بگذرد تا ما بتوانیم با اطمینان نظر بدهیم. به هرحال کاری که ما میکنیم این است که به همه تضمین دهیم اگر روزی مشکلی پیش آمد پرینت کارها را عوض میکنیم.
شرکت در بازارهای بزرگ عکاسی دنیا چقدر بر فروش عکسها در ایران تأثیر دارد؟
خیلی … من فکر میکنم بخش اصلی همین است و بدون شرکت در آرت فرها و غیره خیلی از اتفاقات نمیافتاد. این قضیه که اقتصاد ما کمتر میچرخد باعث میشود که آدمها تا یک رقمی ظرفیت این را داشته باشند که پول آرت بدهند خصوصاً عکاسی. مثلاً اگر عکسی ۱۰ ادیشن دارد، ادیشنهای ۱ و ۲ و ۳ که ارزانتر است در ایران راحت فروش میرود اما از ادیشن ۴ و ۵ به بعد قیمتها به اندازهای بالا میرود که خرید برای علاقهمندان سخت میشود. از آنجا به بعد کالکتورهای خارجی وارد میشوند و در واقع اینها خیلی همدیگر را کامل میکنند و بعد که آثاری خیلی مطرح میشوند بعضی افراد در داخل هم حاضر میشوند کار را با همان قیمت بالا بخرند. در اصل وقتی میبینند کار در خارج از کشور مشتری دارد آنها هم راغب میشوند کار را بخرند. انتشار کارها در نشریات خارجی و یا موزهها هم تأثیر خیلی زیادی دارد.
شیوهی ارائه عکسها تا چه اندازه در فروش آنها تأثیرگذار است؟ این موضوع در فروش آنلاین چطور است؟
تجربه نشان داده که فروش آنلاین بد نبوده ولی من احساس میکنم وقتی چیزی را روی صفحهی کامپیوتر یا موبایل میبینم خیلی با چیزی که اینجا روی دیوار با قاب و اینها میبینم فرق دارد. حتی اگر نخواهیم آنلاین را در نظر بگیریم وقتی یک کاری را با ارائهی ساده و کلاسیک کنار کاری که خیلی خوب ارائهشده میگذاریم اینقدر آن کار محقر به نظر میرسد که کاملاً بیننده را زده میکند. در مورد نقاشی شاید اینطور نباشد ولی در مورد عکس شیوهی ارائه خیلی مؤثر است؛ اما اینکه فروش آنلاین هم بد نبوده یک نکته دارد؛ نشان میدهد افراد به گالری اعتماد میکنند که اثری با ارائهی خوب به آنها تحویل داده میشود. من فکر میکنم اینکه پیشبینی میکنند همهچیز به سمت آنلاین شدن میرود در مورد اثر هنری به تمامی اتفاق نمیافتد.
فروش عکس در گالریهای تخصصی عکس بهتر است یا گالریهایی که روی رسانههای مختلف کار میکنند؟
در واقع کالکتورهای عکس اینقدر محدود هستند که خودشان تحقیق میکنند که عکس مورد نظرشان کجاست و میروند و آن عکس را هرجایی که باشد میخرند و خیلی برایشان فرق نمیکند. منتها گالریهایی که کارشان به شکل تخصصی عکس نیست و عکس هم نسبت به سایر مدیومها کم درآمدتر است باعث شده در درجهی دوم اهمیت قرار گیرد در نتیجه همه چیز از گالریهای تخصصی عکس ضعیفتر است.
چقدر عکاسهای ایرانی در زمینهی فروش آثارشان حرفهای هستند؟
امروز بیشتر آرتیستها تا حدی اصول کار را خودشان میدانند. اینکه ادیشن و ابعاد را نباید تغییر بدهند و چاپشان باید باکیفیت باشد و روی کاغذ خوبی انجام بشود. در این حد را تقریباً همهی حرفهایها میدانند و رعایت میکنند. کمکم دیگر لازم نیست ما این موضوع را به آدمها توضیح بدهیم یا گوشزد کنیم. ولی اینکه چقدر با فروش آشنا هستند، واقعاً هیچی؛ یعنی مثلاً یک کارهایی انجام میدهند که میخواهند بفروشند اما پیشبینی ما این است که فروشی نیست. به هر حال میتوانم بگویم در حال حاضر آرتیستها راجع به فروش و چگونگی آن ایدهای ندارند.
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
گفتگو: هستی ظهیری