هستی ظهیری: لطفاً در ابتدا کمی از پیشینهی ورود «گزاره هنرمند» به عرصهی هنر ایران و همچنین پژوهش صورت گرفته در انجمن منتقدان هنرهای تجسمی بگویید.
کیوان خلیلنژاد: به نظر به جای گفتوگو دربارهی ورود گزارهی هنرمند به ایران بهتر است بستر پیدایی این موضوع روشن شود چرا که گزارهی هنرمند هم مانند موضوعات بسیار دیگر در هنر معاصرِ ایران پدیدهای وارداتی است که به نظر میرسد بر مبنای نیازی درونی شکل نگرفته و از بستر فرهنگ بصری امروز ما نجوشیده است. ظهور استیمنت را به صورت امروزی آن میتوان در امتداد دو تحول تاریخِ هنر مطالعه کرد. اولی برتری یافتن ایده نسبت به اجرا و دخیل شدن مخاطب در فرایند خلق اثری است. مارسل دوشان با نمایش ساخته گزیدهها گام مهمی در این مسیر برداشت. دوشان دربارهی نقش تازهی مخاطب میگوید: «روی هم رفته، هنرمند به تنهایی در کار آفرینشِ اثر دخیل نیست. تماشاگر با رمزگشایی و تفسیر قابلیتهای درونی اثر، آن را در ارتباط با جهان بیرونی قرار میدهد و بدین ترتیب در عمل خلاقانه مشارکت میکند.» در فضای چربشِ ایده نسبت به مهارتِ ساختِ اثر هنری، گزارهی هنرمند کلید تجربهی پذیرش اثر هنری توسط مخاطب است چون به فهم ایده کمک کرده در نتیجه مخاطب را درگیر فرایند معنا آفرینی میکند. موضوع دوم محوریت یافتن ساختارهای زبانی در هنر مفهومی است. هنر در وضعیت پسامدرن بر تفکر و زبان بیش از هر موضوعی دیگری تأکید میکند. در این فضا گزارهها گاهی به بخش غیرقابل تفکیکی از اثر هنری تبدیل شدهاند.
در سال 1396 همزمان با تلاشهایی برای ایجاد نهاد مستقلِ منتقدانِ هنرهای تجسمی ایران، نخستین پژوهش منسجم پیرامون گزاره و گزاره نویسی به همت بهروز فائقیان شکل گرفت. محمود مکتبی، من و امیر کلاگر به شکل مستقل و موازی به بررسی 335 گزاره که در سال 95 برای کارنماهای هنری نگاشته شده بودند پرداختیم. محصول کار در پاییز 96 در گالری ویستا رونمایی و اسفند همان سال در گالری لاله نقد و بررسی شد. در تکمیل همین ایده و در جهت آشکار شدن چیستی و چرایی موضوع، دبیری پروندهای تحت عنوان «استیتمنت (بیانیه) نویسی برای آثار هنری» را بر عهده گرفتم که خرداد 97 در کتاب هفتهی خبر انتشار یافت. آبان ماه 1400 نیز مقالهی مستخرج از تز دکتری اعظم حکیم با موضوعی متشابه در نشریهی علمیِ باغ نظر انتشار یافت. این مقاله گفتمانهای موجود در گزارهی کارنماهای انفرادی گالری طراحان آزاد از سال 85 تا 95 را تحلیل میکند. اگر بخواهم دریافتم از همکاری با این سه پروژه را خلاصه کنم باید بگویم فضای عمدتاً شاعرانهای حاکم بر گزارههایی است که ما مینویسم و با تمام پیچیدهگوییها و لفاظیهایش کمتر اعلان کننده، پرسشبرانگیز و کنجکاوی آفرین هستند.
ه ظ: از نگاه شما مهمترین ویژگیهای «گزاره هنرمند» چیست و آیا حضور آن در کنار تمامی آثار هنری امری ضروری است؟
ک خ: گزارهی هنرمند را میتوان در کنار گزارشها و نقدها به مثابهی یکی از متون پیرامونی اثر بررسی کرد. در این صورتبندی تفاوتِ گزاره هنرمند با دو دستهی دیگر پیوستگی، همپا و دوشادوش بودن این موضوع با اثر هنری است. متنی اینچنین پیوسته با کار هنری دریچهی ورود به عالمِ اثر هنری است. ضرورت حضور چنین نوشتاری وقتی بیشتر احساس میشود که دلالتهای مفهومی- خصوصاً جنبهی پرسشبرانگیز اثر- بر تأثیر زیباشناختی آن غلبه پیدا کرده باشد. در این وضعیت استیتمنتِ کارساز با تقویت وجه زبانی، دلالتهای مفهومی اثر را تقویت میکند.
ه ظ: آیا «گزاره هنرمند» در رسانههای مختلف هنری با یکدیگر متفاوت است؟ به عنوان مثال گزارهی یک عکاس با همتایان نقاش یا مجسمه سازش تفاوتی دارد؟
ک خ: دو حوزهی کارکردی، خویش کاری گزارهی هنرمند را در کنار تمامی رسانههای تجسمی مشخص میکند. گزارهی هنرمند یا به تبیین رویکرد میپردازد و یا یک اثر یا کارنما را تبلیغ میکند. به نظر میرسد وقتی تبیین رویکرد کارکرد اساسی قلمداد شود نوشتار دستگیرِ مخاطب برای یافتنِ تفسیری شخصی از اثر خواهد بود. مراد از تبیین رویکرد در این وضعیت رویکردِ هنرمند نسبت به اثر، کارنما، رسانهی سازندهی اثر یا حتی چیستی هنر است. تبیین رویکرد، امکان دستیابی مخاطب به تجربهی پذیرش اثر هنری را تقویت میکند. تبلیغِ کارنما اما برخلاف تبیین رویکرد که خاصیتی بصیرت آفرین دارد بیشتر پرسش افزا و تا اندازهای شیطنتآمیز و کنجکاو کننده است. در این وضعیت گزارهای که در پیشانیِ درگاههای ورود به کارنما قرارگرفته مخاطبان بالقوه را برای حضور و ادراک هنر ترغیب میکند. تکمیل ایده و توضیح فرایند اثر هنری دو بخش مجزا ذیلِ تبیین رویکرد هستند. در اولی تمرکز بر انگارهها و بسط سویهی تفکرمحور اثر و در دومی تمرکز بر تحولات تبدیلکنندهی کار ماده به اثر هنری قرار دارد.
ه ظ: مهمترین موضوعات قابلشناسایی در گزارههای هنرمندان ایرانی چه مواردی هستند؟
ک خ: ما در سال 1395 اطلاعات کلی کارنماهای برگزار شدهی 140 گالری را جمعآوری کردیم. چیزی نزدیک به نزدیک به 1200 کارنمای تجسمی در آن سال برگزار شده است. کمی بیش از یکچهارم این کارنماها قرارگیری گزارهی هنرمند در کنار آثار هنری را در دستور کار قرار داده بودند. گام نخست در جهت روشن شدن وضعیت و به تبع آن شناسایی موضوعات، بررسی نمونهها در کنار یکدیگر است. بهطور کلی میتوان این مهم را مستندنگاری نامید. بدون مستندنگاری بهسختی میتوان دربارهی اینکه دقیقاً کجا و در چه شرایطی قرار داریم آگاهی پیدا کنیم.
گزارهی هنرمند مانند هر متن پیرامونی در میان فرایند بینا اذهانی مخاطب و اثر هنری قرار میگیرد. در ایران اما به نظر میرسد گزارهها بیشتر مجاری ثانویهی سرایتِ ایدههای هنری از هنرمند به مخاطب هستند. در نگاهی آسیب شناسانه در شش سرفصل موضوعات قابلشناسایی در گزارهها را میتوان صورتبندی کرد. اولین موضوع همهچیز گویی است. در بررسی گزارههای 1395 طیف گستردهای موضوعات همچون، تاریخ، روانشناسی، سیاست، مسئلهی زنان، اساطیر، تاریخ هنر، زیباییشناسی، معاصر بودگی، فیزیک ذرات، معناشناسی، دغدغههای زیستمحیطی، فلسفهی زبان، رسانه و تکنولوژیهای امروز، حاکمیت، روابط و مناسبات قدرت، قانون دوم ترمودینامیک، روزمرگی و تنهایی انسان معاصر و غیره و غیره تبیین شده بودند. این حجم از راجع به همهچیز صحبت کردن به نظر من بیسابقه است. در آن بازهی زمانی بیش از سیصد متن تولید شده است که راجع به صد موضوع صحبت میکنند. موضوعاتی که ضمن فاصله با یکدیگر گاه بسیار کلیاند. مسئلهی دوم شاعرانگی حاکم بر زبان و مسئلهی سوم تبیین شرایط فرمی حاکم بر اثر است. تمام آن چیزهایی که یکبار بیان بصری پیداکردهاند، درگزارهها با ترجمان ادبی شاعرانهای دوباره بیان میشوند. مسئلهی بعدی استفادهی بیجا از نقل قولها است. موضوع دیگر زبان پیچیده و مغلوط است. وجود غلطهای آشکار حتی در حد غلطهای ویرایشی در متنهایی که تولید میکنیم. ما در گزارههایمان زبانی شبهفلسفی میسازیم که از دانش مایه نگرفته است. زبانی که پیچیده است تنها برای آنکه پیچیده باشد. دراینجا پیچیدگی محصول آگاهی نیست. مسئلهی آخر هم توجه ویژه به مراحل خلق و آشکار کردن شیوههای تکنیکی است. به نظر میرسد بخشی از شگردهای تکنیکی به کار رفته در اثر به عنوان عاملی شگفت افزا بهتر است مخفی باقی بمانند و لزومی ندارد در گزارهها آشکارگی یابند.
ه ظ: آیا گزارهی مکانی برای تفسیر اثر هنری است؟
ک خ: هر دو موضوع توصیف و تفسیر از کنشهای نقادانه هستند. گزارهی هنرمند با وجود آنکه همچون نقد و گزارش در چهارچوب ادبیات قرار میگیرند اساساً پدیدهای متفاوت نسبت به دو حوزهی یاد شده است. اگر گزاره به توصیف اثر یا کارنما بپردازد به توضیحی ادبی پیرامون آنچه تجسم یافته تبدیل میشود. اگر گزارهی هنری در جایگاه ابزار تفسیرکنندهی اثر هنری قرار گیرد دو اتفاق را در پی خواهد داشت؛ اول ایجاد توهمِ دانستن در مخاطب، دوم محدود شدن امکان دستیابی او به ادراک شخصی. ایجاد توهم دانستن زمانی حاصل میشود که مخاطب با خواندن گزارهی هنرمند احساس کند راز درون اثر یا کارنما را کشف کرده و بر معمای آنها چیرگی یافته است. محدود شدن امکان دستیابی مخاطب به ادراک شخصی محصول، شرایطی است که در آن اثر هنری از پدیدهای قائم به ذات دربسترِ سازنده به آینهای در برابر نیت مؤلف مسخ میشود. تفسیری که هنرمند یا شخصی که به نظر میرسد به او نزدیک بوده در قالب گزارهی هنرمند نگاشته، بخش مهمی از نیت و مقصود او را تبیین میکند. میتوان اینطور گفت که در صراحت فضا آنچه بیش از همه فراموش خواهد شد اثر هنری است.
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
گفتگو: هستی ظهیری
استاد گرانقدر دکترکیوان خلیل نژاد چنان همیشه کم نظیر ونغیز
بسیار آموزنده بودمثل همیشه مسلط هستین برمطالب هنری ونقدشون
ممنون از نگاه شما
عالی بود استاد عزیز!!👏👏
ممنون از نگاه شما