نگاهی به تعطیلی گالری های هنری: صحبتی با هامد جابرها و ماهور زهرایی

نگاهی به تعطیلی گالری های هنری: صحبتی با حامد جابرها و ماهور زهرایی

دو سال و چند ماه از آغاز همه‌گیری کووید ۱۹ و کمی کمتر از ورود آن به ایران می‌گذرد. آنچه در این زمان بر ما و بیشتر مردم دنیا رفته از جنبه‌های زیادی قابل بررسی است. زندگی هنرمندان نیز نظیر سایر افراد جامعه تحت تأثیر این ویروس و پیامدهای آن بوده است. بر این اساس می‌خواهیم در این مطلب از گذر تجربه‌ی ماهور زهرایی و هامد1 جابرها به نقطه‌ی شروع این همه‌گیری در ایران و آغاز مواجهه‌ی هنرمندان با آن برگردیم. افتتاحیه‌ی نمایشگاه‌های انفرادی این دو هنرمند در گالری‌های ۰۰۹۸۲۱ و گالری ای جی در تاریخ ۲ اسفند ماه ۱۳۹۸ یعنی نخستین روزهای علنی شدن ورود ویروس به ایران بوده است. به دلیل ادامه‌ی شرایط کرونایی و محدودیت‌های حاصل از آن، مصاحبه‌ها با سؤالات نسبتاً مشابه و به صورت مجزا تهیه شده است.

چقدر برای آماده‌سازی آثار نمایشگاه وقت گذاشته بودید و قرار بود نمایشگاه در چه زمانی افتتاح شود؟

این پروژه تقریباً پنج سال پیش عکاسی شد. سال ۹۳ که از گالری محسن بیرون آمدم تا این نمایشگاه نمایش دیگری غیر از دو نمایش گروهی نداشتم. البته در این سال‌ها بیکار هم نبودم. ادامه‌ی پروژه‌های قدیمی‌ام را با تعدادی پروژه‌ی جدید کار ‌کردم ولی خوب چون خروجی نداشتم خیلی‌ها نمی‌دانستند دارم چه‌ کار می‌کنم. به‌هرحال من دو پروژه را به چند گالریست نشان دادم. وقتی از فضای نمایش بیرون می‌آیید، دوباره برگشتن به این فضا سخت است. ایمان صفایی، دوست صمیمی من است و در جریان تلاش‌هایم برای نمایش پروژه بود و کارها را هم دیده بود. ایمان نمی‌دانست من ممکن است حاضر شوم توی گالری ۰۰۹۸۲۱ به واسطه کوچک بودنش نمایش داشته باشم یا نه. فکر می‌کرد حتماً می‌خواهم یک نمایش بزرگ داشته باشم چون نمایش‌های قبلی‌ام درگالری محسن بزرگ بود. وقتی پیشنهاد داد و گفت دوست داری کاری کنیم، از فرصت استفاده کردم و گفتم صد در صد و خیلی خوشحال شدم. در ابتدا تاریخ مشخصی نداشتیم ولی حرف از زمستان بود. در نهایت دوم اسفند ماه ۹۸ شد تاریخ نمایش.

در زمان آماده‌سازی متوجه خطر کرونا بودید؟

زمانی که استارت آماده‌سازی نمایشگاه زده شد، هر چه بیشتر جلو می‌رفتم، اوضاع کرونا پررنگ و پررنگ‌تر می‌شد ولی در نهایت نمی‌دانستم که قرار است چه اتفاقی بیافتد و از آن تصویری نداشتیم و موقعی که تصویر واضح‌تری از وضعیت ایجاد ‌شد زمانی بود که کار از کار گذشته بود. کاغذم را خریده بودم، زینکم را گرفته بودم، متنی که سفارش داده بودم آماده بود و زمان چاپم را هم گرفته بودم، در واقع در باتلاق پایین رفته بودم! در نهایت من تصمیم به تعطیلی نداشتم، تصمیم به کنترل داشتم. برای هیچ‌کس روشن نبود که قرار است چه شود، ولی از بُعد روانی، فشارِ زیادی را تحمل کردم. بعد از مدت‌ها (از ۹۳ تا ۹۸) نمایش نداشتن فرصتی ایجاد شده بود که کرونا آمد. تصمیم گرفتم کارهایم را نمایش ‌دهم با عِلم به اینکه وضعیت سخت‌تر است و آدم‌ها کمتر می‌آیند. ولی در عمل فردای افتتاحیه نمایشگاه تعطیل شد.

از روز افتتاحیه بگویید؟ جمعیت زیادی آمده بودند؟

فضای گالری ۰۰۹۸۲۱ فضای نسبتاً کوچکی است. به همین دلیل شلوغ شدنش خیلی راحت اتفاق می‌افتد، روز افتتاحیه‌ی نمایش هم فضا شلوغ شد. نمی‌دانستیم باید چه کنیم. من یک تَگ به سینه‌ام داشتم که دو نفر دست داده‌اند و رویش یک خط کشیده شده مثل ورود ممنوع! برای این‌که حداقل این پیام را به مخاطبم بدهم که تا حد امکان با هم دست ندهیم.

پس از بسته شدن نمایشگاه چه اتفاقی افتاد؟ رفتار گالری پس از آغاز قرنطینه چطور بود و آیا بخش آنلاین خوب پیش رفت؟

زمانی که در مورد مدت‌زمان نمایش صحبت کردیم ایمان گفت که برنامه دو هفته است ولی از آنجایی که گالری ممکن است تا فروردین و اردیبهشت کاری نداشته باشد، اگر موافقی کارها را روی دیوار نگه داریم. موافقت کردم چون اسفند هم‌زمان شلوغی هست و هم بعد مدت‌ها نمایش داشتم، می‌خواستم از این زمان استفاده کنم. وقتی نمایشگاه تعطیل شد، ناراحتی‌ای برایم پیش آمد که با ایمان هم مطرحش کردم؛ موضوع این بود که کرونا برای همه پیش آمد و طبیعی بود و باید واکنش سریع به آن نشان می‌دادیم ولی مسئله‌ این بود که نزدیک به چهار ماه و نیم، کارها روی دیوار بود و در پستِ اینستاگرام گالری نوشته شده بود: «بازگشایی مجدد نمایشگاه اطلاع‌رسانی خواهد شد»؛ اما این اتفاق نیفتاد. به ایمان گفتم که شرایط را می‌فهمم، اتفاقی است که برای همه افتاده، اگر نمی‌شود و فرصتش فراهم نیست، بهتر است جمعش کنیم. ایمان موافق بود، کارها را جمع کردم و به فاصله‌ی کوتاهی از جمع‌آوری کارها دوباره گالری باز شد، پیش خودم گفتم: «آخ! کاش یک هفته نمایش را ادامه می‌دادیم…»؛ اما دیگر مهم نبود، گذشت. در مورد فعالیت‌های آنلاین هم بر خلاف اکثر گالری‌های دیگر گالری هیچ فعالیتی نداشت.

فروش آثار چطور بود؟ آیا گالری در زمان قرنطینه برای فروش آثار تلاشی کرد؟

چیزی که به نظر در گالری‌ها تعیین کننده است روابطشان با کلکتورها و مجموعه‌دارها است که لزوماً به آمدن آن‌ها در روزهای نمایش مربوط نمی‌شود؛ اما به نظر این مورد در گالری ۰۰۹۸۲۱ اتفاق نیافتد و اگر هم افتاده من از آن بی‌خبرم. شاید کاری شد ولی درنهایت خروجی‌ای نداشت. تعطیل شدن نمایشگاه پس از افتتاحیه هم به فروش عمومی خیلی لطمه زد. به دلیل اینکه سه تا از عکس‌هایم در افتتاحیه فروخته شد ولی به خاطر طولانی شدن تعطیلی، هر سه فروش از دست رفت. تقریباً هیچ اثری در نمایش اول فروخته نشد. خیلی از آن‌هایی که ممکن بود کارها را بخرند آن روز نیامدند. افتتاحیه شلوغ بود ولی خیلی‌ها به خاطر کرونا ترجیح ‌دادند که افتتاحیه نیایند؛ در روزهای دیگر می‌خواستند بیایند که نشد اما بعد از نمایش در گالری راه ابریشم چند عکس‌ به فروش رسید.

چه زمانی تصمیم گرفتید دوباره آن آثار را در نمایشگاه دیگری به نمایش بگذارید و دلایلتان برای آنچه بود؟

این نمایش یک روز بود و طبیعتاً به انداز‌ی کافی دیده نشده بود و در عین حال از این شرایط پیش‌آمده حال خوبی نداشتم. به خودم گفتم تمام تلاشم را انجام دهم شاید بتوانم دوباره نمایشش دهم و حالم هم خوب شود، فارغ از هزینه و درآمدش می‌خواستم بعد از چندین سال نمایش نداشتن، عکس‌هایم دیده شود. تلاشم را کردم، دوست داشتم دوباره با گالری راه ابریشم همکاری کنم. سال ۹۱ با گالری راه ابریشم اولین نمایشگاه انفرادی‌ام را داشت، تجربه‌های بعد از راه ابریشم تجربه‌های موفقی نبود. البته باید تجربه‌ی نمایش در گالری‌های دیگر را می‌داشتم تا به این جمع‌بندی برسم. راه ابریشم در آن زمان بهترین انتخاب برای منِ عکاس بود. همچنان هم برایم بهترین انتخاب است. با گالری راه ابریشم صحبت کردم و مجموعه‌هایی که در این سال‌ها کار کرده بودم را نشان دادم. کیارش هم نمایشگاهم در ۰۰۹۸۲۱ دیده بود. گفت آن نمایش چه شد؟ شرح ماوقع را دادم و گفتم دوست دارم آن را دوباره اینجا نمایش بدهم. خیلی طبیعی بود که گالری راه ابریشم نمایشِ گالری دیگر را نپذیرد و این پیش‌بینی را در ذهنم داشتم و با خودم گفتم، ممکن است آن‌ها استقبال نکنند یا هر چیزِ دیگری؛ اما کیارش بعد از چند روز گفت بیا با همین نمایش شروع کنیم. خب، چیزی که می‌خواستم اتفاق افتاده بود و چه چیزی بهتر از این، گفتم فوق‌العاده است. ولی این نمایش را متفاوت از قبل برگزار می‌کنم. نحوه‌ی ارائه من در گالری راه ابریشم با نمایش در گالری ۰۰۹۸۲۱ متفاوت شد تا اگر کسی آن نمایش را رفته بود و آمد اینجا، تجربه‌ی دیگری داشته باشد. در گالری ۰۰۹۸۲۱ کارها خیلی کلاسیک، خطی و در ابعادِ کوچک و یک کار بزرگ به نمایش درآمد و این شاید بهترین انتخاب در آن گالری بود. برای راه ابریشم چاپ‌ها را عوض کردم، چند تا اگزیبیشن پرینت نمایش دادم، دیتیل‌هایی از یکی از عکس‌ها ارائه دادم. این پروژه از پروژه‌های کتاب محور استودیو ۱۲ بود، می‌خواستم بر کتاب تأکید کنم. به همین دلیل سالن جنوبی را به کتاب و اینستالیشن آن اختصاص دادم که در نمایش اول نبود.

در یک سال و نیم گذشته چطور کار کردید؟ آیا پیش از این می‌توانستید با درآمد حاصل از فروش آثارتان زندگی کنید؟

در یک سال و نیم گذشته با وجود مسئله‌ی کرونا تقریباً زیاد عکاسی کردم. تا یک زمانی بخش زیادی از درآمدم را از عکاسی داشتم. عکاسی ریپروداکشن و صنعتی انجام می‌دادم. ولی یک وجه از زندگی من کار فرهنگی خانواده‌ام بوده که به واسطه‌ی فوت پدرم کم‌کم به اعضای خانواده منتقل شده. در حال حاضر مدیر نشر کارنامه هستم و بخش مادی زندگی‌ام را هم از این راه تأمین می‌کنم و از این کار بسیار خوشحالم. عکاسی هنری بعضاً در زمان نمایش، درآمد خوبی ایجاد می‌کند ولی خیلی کم پیش می‌آید ادامه پیدا کند. کلاً چیزی نیست که بشود با آن به شکل روتین زندگی کرد.

اثر کلی کرونا بر زندگی هنری شما چطور بوده است؟ چطور با کرونا کنار آمدید؟

کرونا روی زندگی خانوادگی من (انتشارات) اثرات وحشتناکی گذاشته است؛ اما مشکلات در عکاسی طبیعتاً متفاوت است ولی شاید به اندازه‌ی عکاس‌های دیگر نبود. من در اکثر پروژه‌هایم از سوژه‌ی انسان استفاده نمی‌کنم؛ اما مشکل این بود که من اکثراً در شب عکاسی می‌کنم و قرنطینه و محدودیت تردد شبانه کار را برایم سخت کرد. ولی بعد از چند ماه دیدم اگر عکاسی نکنم، مغزم می‌میرد. آخر سر، با سماجت گفتم، ایرادی ندارد، جریمه می‌شوم، بشوم. می‌روم، راهش را پیدا می‌کنم. کجاها بروم دوربین راهنمایی رانندگی جریمه‌ام نکند؟ چه کار کنم؟ خلاف می‌کنم چون می‌خواهم عکاسی کنم. من که نمی‌خواهم بروم مهمانی، نمی‌روم در خیابان غذا بخرم و بخورم، می‌روم یک گوشه‌ی خلوت عکاسی ‌کنم. فکر نمی‌کنم این لطمه‌ای به قرنطینه بزند، پس باید این کار را انجام بدم. برای همین شاید من جز گروهی نبودم که کرونا روی کارم تأثیر گذاشته باشد. همیشه دنبال فضاهای خلوت برای عکاسی بوده‌ام، در حال حاضر هم کم‌وبیش همین کار را می‌کنم.

آیا پس از اتمام این دوره توانایی و علاقه‌ی برگزاری نمایشگاه دیگری را دارید؟

در دوره‌ی کرونا کارهایی برایم خیلی جدی شد و یکی از آن‌ها موضوع استودیو ۱۲ و چاپ کتاب بود. وقتی نمایش گذاشتن دارد برایمان سخت می‌شود بهتر است کارهای دیگری هم انجام دهیم. تولید کتاب یکی از کارهایی است که می‌تواند به ما کمک کند و باعث شود که این سیکل زنده بماند. البته درصدد نمایش بعدی‌ام با گالری راه ابریشم هستم. اگر بشود امسال و اگر نه اوایل سال آینده حتماً این کار را انجام می‌دهم.

*****************************************

کمی از پروژه‌ای که آثار آن در نمایشگاه ۲ اسفند ۹۸ ارائه شد بگویید. چقدر برای آماده‌سازی آثار نمایشگاه وقت گذاشته بودید و قرار بود نمایشگاه در چه زمانی افتتاح شود؟

این مجموعه را طي سال‌های ۸۸ و ۸۹ کار کردم، تحت تأثیر آن اتفاق‌ها و وقایعی که در خیابان ديده بودم، نزدیک به یک سال، هر از گاهی به کشتارگاه‌هاي مختلف سر زدم و عکاسي کردم. در نهايت اين مجموعه‌ با عنوان «در کشته‌ی خویشتن نگه کن» نمایش داده شد. در زمان عکاسی به اين فکر نمي‌کردم که ارائه‌ی آن‌ها چه طور خواهد بود تا سال ۹۶ که خانم دهقانی این عکس‌ها را دید و خوشش آمد و تصمیم گرفتیم که کارها را به شکل یک کتاب عکس با نسخه‌هاي محدود نمایش بدهیم. بهار ۹۸ تست چاپ‌ها را در لابراتوار ای جی شروع کردیم و در چند مرحله تست‌ها را انجام دادیم. در ابتدا کاغذهای مختلف را با دستگاه‌های مختلف امتحان کردیم که بهتر بتوانيم تصميم بگيريم، شاید یکی دو ماهی به اين ترتيب گذشت و اواسط تابستان اديت‌ها و تنظيمات مورد نياز پرينتر کامل مشخص شده بود. بعد کارتریج دستگاه تمام شد و باید دوباره تهيه می‌شد که به خاطر تحریم‌ها زمان‌بر بود تا بتوانیم دوباره چاپ‌ها را انجام دهیم. کتاب شامل بیست تصویر از سر گوسفند بود که در اندازه‌ی ۴۰ در ۲۵ ارائه شد. تا حدودِ پاییز که کار صحافی را شروع کردم برای آنکه نتیجه چاپ‌ها یکدست باشد مجبور شدیم تصاوير را چند بار چاپ کنیم. گالری در این زمان مشکلات ساختمانی داشت و بنا شد که تاريخ نمایشگاه تا دی ‌ماه به تأخیر بيافتد. بعد فکر کردیم که شاید بهمن بهتر باشد و تاریخ قطعی برای شروع نمایشگاه می‌شد حدود یک هفته قبل از دوم اسفند، چون آن هفته تعطیلی داشت فکر کرديم جمعه دوم اسفند زمان بهتري است.

پس حاصلِ یک کارِ ده ماهه بود؟

تقریباً ده ماه طول کشید. چون کار صحافی‌اش را خودم باید انجام می‌دادم، در نتیجه باید روي نسخه‌های ديگر که شبيه به کتاب اصلي باشد اتود می‌کردم که کتاب چه جور صحافی‌ای داشته باشد. واقعاً کار جذاب و سختي بود. لابراتوار هم عکس‌ها را مجدد پرينت کرده بود. به هر حال پنج‌شنبه روز قبل افتتاحيه بود که خبر آمد مواردی از کرونا در قم دیده شده است و یک سري بستری شده‌اند، ما فکر کردیم که خب حتماً بيماري تا روزهاي آينده به تهران هم می‌رسد.

در زمان آماده‌سازی متوجه خطر کرونا بودید؟

تا جایی که خاطرم هست، نه با خانم دهقانی و نه با ديگران در اين‌باره حرف نمی‌زدیم. فکر نمی‌کردیم که به اين زودي برسد، مثلاً یادم هست که سارس هم توی چین شروع شد و ایران از آن مصون ماند. حتي آن پنج‌شنبه که اعلام هم شد، باز هم ما فکر نمی‌کردیم که این‌قدر موضوع حساس شود که گالري‌ها را تعطيل کنند.

استقبال از نمایشگاه در روز افتتاحیه چطور بود؟

هم‌زمان با نمایشگاه من، اختتامیه‌ی نمایشگاه پیمان هوشمندزاده بود. فکر می‌کردم که احتمالاً آدم‌های زیادی ‌می‌آیند. خودم کمی نگران شدم که الآن این مریضی هم هست. از روز پنجشنبه شروع کردم به خبر دادن به دوستان براي افتتاحیه، عده‌اي می‌گفتند: حالا شاید ما نیاییم یا يک روز ديگر بیاییم که شلوغ نشود و من هم استقبال می‌کردم چون طبقه پايين گالري که فضاي کوچکي است بهتر بود که شلوغ نشود. البته نه به دليل کرونا بلکه بيشتر به خاطر اینکه براي ديدن کارها که همه در یک کتاب بود، هر نفر می‌توانست بنشیند و ببیند و نفر بعدی بايد مي‌ايستاد تا نفر قبلي کامل کتاب را تمام کند. جمعه شد و من فکر کردم که بهتر است ماسک بزنم که به سیاق آن روزهایی که همه می‌توانستیم همدیگر را بغل کنیم و دست بدهیم و این‌ها، یک‌کم آدم‌ها فکر کنند که این ظاهر مريضي دارد! بغلش نکنیم.

به‌هرحال به نسبت نمایشگاه‌های قبلی خودم و نمایشگاه‌هایی که در ای جی برگزار شده بود، تعداد آدم‌هایی که می‌آمدند کم​تر بود. فکر کردم یک بخش به اين دليل است که خودم خيلي اطلاع‌رسانی نکردم ولي هنوز فکر نمی‌کردم موضوع کرونا باشد اما اگر کسی هم می‌آمد، یک حالتی، یک گاردی داشت از اینکه اتفاق جدیدی افتاده. فکر می‌کنم تا شب که من آنجا بودم، هنوز تک و توک آدم‌هایی می‌آمدند عده‌ای خواسته بودند دیرتر بیایند که به خیالِ خودشان شلوغی تمام شده باشد ولی اساساً آن‌قدر شلوغ نشد. نمایشگاه تا روزِ شنبه سومِ اسفند هم بود. از یکشنبه‌ یک اطلاعیه‌ای صادر شد که تمامِ نمایشگاه‌ها و مراکز فرهنگی و هرجایی که محل تجمع مردم است باید تعطیل شود. آن روز تصمیم داشتم بروم گالری. بعدازظهرش با خانم دهقانی تماس داشتم و ایشان گفت که بهتر است ما هم تعطیل کنیم، فکر کردم کار درستی است، چون کار من کتاب بود و حتماً باید لمس می‌شد و خطر سرايت بيماري وجود داشت به اين دليل که اوايل می‌گفتند که تماس دست با سطوح ممکن است خطرناک باشد. با خودم فکر کردم که این نمایشگاه قطعاً به سال ۹۸ نمی‌رسد ولی ممکن است از اواخر اردیبهشت گالری باز شود.

وقتی که از آن افتتاحیه‌ی روز جمعه آمدم بیرون، ساعت حدود ده و نیم شب بود، کارها همان‌طور اینستال شده در گالری باقی ماند به امیدِ اینکه تا یک ماه یا دو ماه آینده، اگر گالری باز ‌شود، ما هم نمایشگاه را ادامه ‌دهیم. خودم به شخصه فکر نمی‌کردم یک بحرانی شروع شده باشد که به این زودی تمام شود. ولی فکر هم نمی‌کردم که واقعاً کار به جایی برسد که هر کسی، برای مجموعه‌ی خودش، تصمیم‌گیریِ شخصی کند. فکر می‌کردم که احتمالاً، یک جریانی است و با قرنطينه کوتاه مدت موضوع کمرنگ مي‌شود. یا اینکه باید منتظر بودیم تا ببینیم که سیاستِ هر بخش چطوری است. همین‌طور که زمان گذشت و وارد بهار شدیم، تقریباً مطمئن بودم یک بحرانِ چند ساله را در پیش رو خواهیم داشت و گالری ای جی هم تصمیم گرفت تا زمانی که این موضوع تکلیفش مشخص می‌شود- که همچنان هم ادامه دارد- گالری را بسته نگه دارد.

فروش در افتتاحیه چطور بود؟

در مورد فروش، نمایشگاه من مدیومش آرتیست بوک بود و فکر نمی‌کردیم مثل هر نمایشگاه دیگری، یکی بیاید و یک کار بخرد. خریدار باید حتماً یک مجموعه کامل را می‌خرید. به هر حال مارکت درست کردن برای این کار کمی سخت بود، البته من پیش از این نمایشگاه، تجربه‌ی فروختنِ آرتیست بوک داشتم، ولی در مورد این مجموعه کمی متفاوت بود. برای همین، هم من و هم خانم دهقانی فکر می‌کردیم که این کتاب را نمایش می‌دهیم، بعد شاید برای یک سری بوک‌فِر بفرستیم یا خودِ خانمِ دهقانی، موقعیتی برای مارکت این کار تهیه کند ولی چون همه‌چیز تعطیل شد، این هم معطل ماند.

پس از بسته شدن نمایشگاه چه اتفاقی افتاد؟ رفتار گالری پس از آغاز قرنطینه چطور بود و آیا بخش آنلاین خوب پیش رفت؟

تا جایی که من می‌دانم، گالریِ ای جی تصمیم گرفت که دیگر نمایشگاهی برگزار نکند. به موازاتِ من در گالری‌های دیگر، با دوستان دیگری که نمایشگاه داشتند صحبت کردم، آن‌ها نمایشگاه‌هایشان را حتي تا سه‌شنبه و چهارشنبه‌ی آن هفته، حتی تا جمعه‌ی دوم توسط گالری‌شان ادامه داده بودند، ولی این بلاتکلیفی بود که باید گالری‌ها بسته باشند. یادم هست یکی از گالری‌ها، نمایشگاهش را جمع نکرده بود ولی نوشته بود که پیش از آمدنتان برای بازدید تماس بگیرید. انگار از همان موقع، این چیزی که الآن رایج است که گالری‌ها می‌گویند وقت قبلی رزرو بکنید، ناخودآگاه اتفاق افتاده بود.

در مورد فروش آنلاین من خبری ندارم. درباره‌ی گالری ای جی نمی‌دانم. ولی چیزی که می‌دانم به فاصله‌ی دو سه ماه تا حدودِ خرداد ماه که دیگر همه مطمئن شده بودند که این یک تعطیلیِ بلند مدت است، بعضی گالری‌ها مثل گالری آران پروژه‌هایی مثل آران آنلاین را شروع کردند که روی اینستاگرامشان آثاری را به نمایش و فروش می‌گذاشتند، ولی درموردِ گالریِ ای جی چيز زيادي نمي‌دانم.

فکر می‌کردید این امکان وجود دارد که شما نمایشگاه را ادامه دهید؟

بله من حتی تصاویرِ نمایشگاه را توی اینستاگرامِ خودم هم نگذاشتم. چون‌که نمايشگاه فقط دو روز برپا بود. من همچنان امیدوارم که این بحران روزی به یک مرحله‌ای برسد که گالریِ ای جی هم به این اطمینان برسد که می‌تواند درهایش را باز بکند، بلکه این مجموعه را مجدد نمايش دهیم.

حذف فروش در این مدت چه اثری بر کار هنری شما داشته است؟

از نظر فروش برای من خیلی اتفاق ویژه‌ای نیفتاده است. خیلی اوقات پولِ فروشِ آثار را خرجِ تولیدِ آثار تازه می‌کردم که دیگر آن پول را ندارم. این نمایشگاه چهارمین نمایشگاه انفرادی‌ من بود و در نمایشگاه‌های قبلی هر بار آن‌قدر فروش داشتم که هزینه‌های نمایشگاه را کاملاً پوشش می‌داد. در این نمایشگاه چون بخش چاپِ عکس‌ها که بخش اصلی و در واقع هزینه برِ نمایشگاه بود، توسطِ لابراتوار ای جی انجام می‌شد، در نتیجه من هزینه‌​ی زیادی برای نمایشگاه نکردم. ولی همچنان امیدوار به فروش بودم؛ چون به هرحال گالری هزینه کرده بود ترجیحم این بود مانند نمایشگاه قبلی‌ام با فروش حداقل یک ادیشن از کتاب، آن هزینه‌ها پوشش داده شود.

در مورد کارهای جدید افزایش هزینه‌ها خیلی کار را سخت‌تر کرد. چون همه‌چیز از بهار ۹۹ به شدت گران شد. هم متریال کار و هم جاهایی که باید این کار را انجام می‌دادند بسته بودند و در دسترس نبودند. کاری که من کردم این بود که خیلی جدی‌تر سراغِ متریالی رفتم که خودم بتوانم تهیه‌اش کنم و احتیاجم به بیرون از مجموعه‌ی خودم کمتر شود. تنها حسنی که اين ايام برای من داشت، این بود که اجازه داد تا من بیشتر روی تجربه‌​هاي شخصي و امولوسيون​‌هاي دست‌ساز کار کنم. هنوز هم همان تجربيات را گسترش مي‌دهم.

در یک سال و نیم گذشته چطور کار کردید؟

چون آرشیو من تقریباً مرتب است در دوره قرنطینه کاری نبود که نیاز باشد بنشینم و دوباره بازنگری کنم. در تعطیلی‌ها بیشتر داشتم روی مجموعه‌ی جدیدم کار می‌کردم و همان مجموعه را ادامه می‌دادم. در کل قرنطینه خیلی تأثیری روی کار من نگذاشت. من داشتم یک کاری را روتین انجام می‌دادم و همان را ادامه دادم.

در مدت قرنطینه آیا نمایشگاه آنلاین داشتید؟

توی همان بخشِ آران آنلاین، از مجموعه‌ی قدیمی‌تری که با گالریِ آران کار کرده بودم دوباره نمایش داده شد و یک نمایشگاه مجازي هم بود که اسفند ۱۳۹۹ دوستاني که در لس​‌آنجلس ساکن‌اند به شکل آنلاین برگزار کردند که برای آنجا هم یک ویدئو آرت کار کرده بودم.

اثر کلی کرونا بر زندگی هنری شما چطور بوده است؟ چطور با کرونا کنار آمدید؟

در موردِ خودِ من تأثیر زیادی نداشته، چون اساساً من کارهایم کمی با مسئله‌ی زوال و نابودی درگیر است و آنچه کرونا ایجاد کرد و این ‌همه مرگ‌ومیر و از دست دادنِ عزیزان و آنچه که تصاویر تلویزیونی نشان می‌داد، واقعیتش من را از لحاظِ اثر هنری متأثر نمی‌کرد که فکر کنم باید یک واکنشی نشان بدهم. در مسیر کاریِ خودم داشتم می‌رفتم. ولی چون آن فضایِ افسردگی و خمودگی وجود داشت اتفاقاً من با کارهایی که داشتم انجام می‌دادم یک ذره راحت‌تر شدم. پیش‌تر ديگران درباره‌ی کار من می‌گفتند که دلخراش است یا دیدنی نیست، شاید حالا کمي تلطيف شده باشد؛ یعنی تجربیات جدید‌تر نشان داده است که زیاد شدن تصاویر ناراحت کننده باعث شده آثار آدمی مثل من که از قبل داشته با چنین تِمی کار می‌کرده، راحت‌تر دیده شوند. از طرفي هم فکر نمی‌کنم در فضای تجسمی یک واکنش خیلی مستقیم به این موضوع ببینیم. شايد به خاطر اینکه اين موضوع سویه‌های ژورنالیستی دارد و این چیزی است که معمولاً در فضای تجسمی از آن فاصله می‌گیرند. من تصور مي‌کنم این موضوع نياز دارد که کمي درونی شود که خودش را به شکل سختی و مشکلات به وجود آمده یک جوری نشان دهد. حتي شايد در نمایشگاه‌هایی هم که در سال گذشته بود، می‌شد یک نمونه‌هایی هم از این خمودگی و کدورت و فشار را دید که بی‌تأثیر از شرايط موجود نبود.

آیا پس از اتمام این دوره توانایی و علاقه‌ی برگزاری نمایشگاه دیگری را دارید؟

من حتي بهمنِ گذشته یعنی بهمن ۹۹ هم فکر می‌کردم که مجموعه جدید‌م را نشان بدهم ولی دیدم که آرتیست‌هایی که مثل من آن زمان نمایشگاه داشتند یا در سال بعد از آن نمایشگاه داشتند تعداد بازدید کننده‌هایشان به شکل محسوسی کم شده. در واقع در فضای هنر ایران که مارکت ضعیف است، حداقل بهتر است که کارها ديده شوند و من فکر می‌کردم این امکان در حال حاضر وجود ندارد. هرچه هم که جلوتر رفتیم فکر کردم که کار درستي کرده‌ام که نمایشگاهی نگذاشته‌ام. غیر از دو سه تا نمایشگاه گروهی، نمایشگاه دیگری نداشتم و در آن‌ها هم تجربیاتِ جدیدترم را که در همین زمان داشتم کار می‌کردم ارائه دادم.

  1. 1. املای نام هنرمند در متن به درخواست ایشان به این صورت آورده شده است.

استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

گفتگو: هستی ظهیری

Save
5 7 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Select your currency
error: محتوا محافظت شده است!!
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
()
x