در پی یافتن نخستین تجربههای نمایش و فروش عکسها به شیوهی آنلاین در ایران به چند تجربه رسیدیم که برخی در زمان فعالیتشان پروژههایی موفق محسوب میشدند و شاید کمتر کسی تا به امروز به شیوهی شکلگیری و عملکرد آنها پرداخته باشد. از این رو با شادی قدیریان مدیر سایت فانوس فتو به گفتگو نشستیم تا بیشتر با یکی از نمونههای پیشگام سالهای گذشته آشنا شویم.
از زمینههای تأسیس سایت فانوس و دورنمای ذهنی خود از این مجموعه بفرمایید؟
داستان سایت فانوس فتو و شکلگیری آن به سال ۱۳۸۲ برمیگردد. دقیق خاطرم نیست سایت کارگاه قبل یا بعد از ما شروع به کار کرده بود ولی ما تقریباً تجربهی منحصر به فردی داشتیم. سال ۸۲ به واسطهی نمایشگاههای زیادی که در خارج از ایران داشتم مدام در سفر بودم. برای همین ارتباطات زیادی با هنرمندان و گالریداران مختلف دنیا پیدا کرده بودم. داریم راجع به زمانی صحبت میکنیم که تازه موبایل دستمان گرفته بودیم و شبکهی اجتماعیای وجود نداشت و بیشتر هنرمندان حتی وبسایت شخصی نداشتند. وبسایت شخصی خودم هم با فاصلهی یکی دو سال بعد از فانوس راهاندازی شد. پس دیدن کارها به صورت آنلاین اتفاق تازهای بود و حتی خیلیها ایمیل هم نداشتند. در آن بازهی زمانی چند عامل دستبهدست هم داد تا به فکر درست کردن سایت فانوس بیافتم. یکی وجود آدمهایی چون بهمن جلالی و کاوه گلستان بود که مدام با ما دربارهی عکاسی ایران حرف میزدند که عکاسی ایران قابلیت این را دارد که بیشتر شناخته شود و خیلی هم پر بیراه نمیگفتند. در واقع جوری تربیت شده بودیم که هم به کار خودمان فکر کنیم و هم به عکاسی ایران. همین شد که خواستم از امکان ارتباط با دنیای بیرون برای عکاسی ایران استفاده کنم تا هر جایی که میروم عکاسی ایران را معرفی کنم.
از طرف دیگر دوستان صمیمیام داریوش کیانی و جلال سپهر که عکاس بودند استودیوی عکاسی تبلیغاتیای داشتند به اسم فانوس که استودیوی موفقی هم بود ولی دلشان میخواست بخش هنری کارشان را گسترش دهند و به دنیای کارهای هنری نزدیکتر شوند. به من پیشنهاد دادند که کاری با این محتوا انجام دهیم و من این ایده را آن جا مطرح کردم که میتوانیم پلتفرمی داشته باشیم که عکاسی ایران را به دنیا معرفی کند و به راهاندازی وبسایت فکر کردیم. اصلاً یادم نمیآید گالری راه ابریشم آن موقع بود یا نه. عکاسی آن سالها خیلی در حاشیه بود یعنی نه گالری تخصصی عکسی وجود داشت و نه هیچ جای دیگری. فکر کردیم چرا ما این کار را نکنیم! داریوش و جلال خیلی استقبال کردند. سهنفری با هم شریک شدیم. یادم هست رفتیم شرکت پرشین تولز، از ما برای خرید فضا هشتصد هزار تومان خواستند، ما هم پرداخت کردیم و از شرکت بیرون آمدیم. هشتصد هزار تومان آن موقع پول زیادی بود. میخندیدیم میگفتیم الان فضا خریدیم؟ هوا خریدیم؟ چی خریدیم؟ خلاصه شروع کردیم. با آن شرکت کار کردیم و هاست و دامین خریدیم. تصمیم گرفتیم با الهام از استودیو فانوس آنها ولی با نام فانوس فتو شروع کنیم. به شاخههای مختلف عکاسی فکر کردیم، عکاسی مستند، هنری، خبری، طبیعت، معماری، ورزشی و… سعی کردیم هرآنچه در مورد عکاسی ایران بود را نشان دهیم. هفتهای یکبار یا ماهی یکبار یک نمایشگاه آنلاین برای یک هنرمند داشتیم و جدا از اینها شانس و اتفاقی که داشتیم این بود که من در سفرهایی که میرفتم و میآمدم توانسته بودم در فرانسه حساب بانکی شخصی باز کنم. در صورت فروش کار خارج از ایران پولش به آن حساب واریز میشد و از ایران پرینت عکس را دی اچ ال میکردیم. تمام مدتی که فانوس کار میکرد این الگو ادامه داشت.
هیچوقت در ارائه و فروش آثار سایر رسانهها مثلاً نقاشی وارد نشدید؟
نه فقط عکاسی، اسممان هم در واقع فانوس فتو بود.
در زمان فعالیت فانوس فتو گالریهای آنلاین دیگر در دنیا را پیگیری میکردید؟
اصلاً، برای مثال سایت مگنوم را نگاه میکردیم ولی در فضای مقایسه نبودیم. فکر میکردیم داریم برای ایران این کار را میکنیم و نگاهمان به آن خیلی بومی بود. اصلاً یادم نمیآید که آن موقع سرچ کرده باشیم که چه کسانی دارند کجای دنیا مثل ما کار میکنند. خیلی از سایتهای مطرح دنیا مثل Artsy هم سابقهشان خیلی کم است و فکر کنم به ده سال هم نرسد. راستش واقعاً به مقایسه و سنجش نرسیدیم.
آیا امکان بارگذاری آثار تمامی هنرمندان روی وبسایت وجود داشت؟ یعنی هر عکاسی که میخواست میتوانست وارد سایت شود یا داوری و انتخابی وجود داشت؟
همه میتوانستند وارد شوند و ما کارها را در نهایت انتخاب میکردیم. داریوش و جلال بیشتر در بخش اجرایی کمک میکردند ولی تصمیمگیریها با هم بود. من همیشه داشتم از کسانی دعوت میکردم و میخواستم که به ما عکس بدهند. مثلاً به عباس عطار سپرده بودم عکس بدهد، شیرین نشاط در سایت عکس داشت. در واقع از عکاسان قدیمیتر و مطرحتر دعوت میکردیم بعضیها هم که جوانتر بودند خودشان میآمدند و درخواست میکردند کارشان روی سایت برود. کارها را بررسی میکردیم، اگر کیفیت آثار از حد مبتدی بالاتر بود عکسها را نشان میدادیم، تمام افتخارمان هم این بود که مجموعهی ما از حرفهایترین عکاسان ایرانی تا آنهایی که تازه کارشان را شروع کردهاند را پوشش میدهد.
شیوهی بارگذاری عکسها روی سایت به چه شکل بود؟
آوازهی فانوس که پیچید، تعداد زیادی سی دی برایمان پست میشد. بعضیها حتی ایمیل هم نداشتند تا عکسها را بفرستند. عکاسها میآمدند دفتر ما. عکسهایشان را میآوردند و ما خدمات اسکن را ارائه میدادیم. یعنی پرینتها را به ما میدادند، ما اسکن میکردیم و پرینت را پس میدادیم. سایز عکسها روی سایت خیلی کوچک بود.
بالاترین میزان بازدید از سایت چقدر بود؟
اصلاً میزانش را یادم نمیآید ولی خاطرم هست میرفتم و چک میکردم. چون میشد ببینی در فلان ساعت بازدید چقدر بوده. وقتی نمایش عکسهای اول یک هنرمند بود برای همه ایمیل میفرستادیم. همه کسانی که در لیست ایمیل ما بودند خبردار میشدند و کارها را میدیدند. بازدیدکننده خیلی زیاد بود و هنوز در ترکیه فانوس فتو را میشناسند. یعنی آن طرف دنیا اتفاقاً خیلی بیشتر از این طرف دنیا میشناسندمان. خیلی از مخاطبان ما خارجیهایی بودند که میخواستند ببینند چه خبر است، عکاسی ایران چیست؟
سعی میکردیم کارهای خلاقانهای هم بکنیم. هدف ما تنها نمایش و فروش آثار نبود. برنامههایی هم ترتیب میدادیم تا عکاسان را تشویق کنیم جور دیگری به نمایش کارشان فکر کنند. مثلاً اولین اسلاید شوی فانوس را در خانهی هنرمندان برگزار کردیم. در سری اول اسلاید شو به بیست عکاس سپردیم مجموعه عکسهایشان را با تلفیق هر موزیک یا صدایی که فکر میکنند خوب است به نمایش بگذارند و برای اولینبار بود این اتفاق در ایران میافتاد. از خانهی هنرمندان وقت گرفتیم و اسلاید شو را روی اسکرین در سالن نمایش نشان دادیم. روز نمایش سالن اول پر شد، سالن دوم پر شد بعد تلویزیونهای روی پلهها هم نمایش دادند. آقای غریبپور مدیر خانه هنرمندان اذعان داشتند که این یکی از پربینندهترین برنامهها بوده. یعنی ما جدا از کار فروش و ارائه به آدمها ایده میدادیم. برای سال بعد هم فراخوان اسلاید شو را دادیم و تعداد خیلی زیادی کار برایمان فرستادند.
به عنوان یک گالری آنلاین که با نمایش و فروش آثار کار میکرد آیا در بهترین روزها میزان فروش به اندازهای بود که هزینههای گالری تأمین شود؟
فروش سخت بود و مراحل وقتگیری داشت. اول به ما ایمیل میدادند که ما فلان عکس را میخواهیم. قیمت آن چقدر است؟ ما با هماهنگی با هنرمند قیمت میدادیم و اگر موافق بودند پول را واریز میکردند و کار ارسال میشد. هر سهی ما کار خودمان رو داشتیم و پولمان را از جای دیگری درمیآوردیم. این یک کار اضافه و خارج از کار اصلی ما بود. خیلی روی فروش کارها حساب نکرده بودیم ولی بد هم نبود.
فانوس فتو به کسب وکاری سود ده تبدیل شده بود؟
خیلی کم. البته برای عکاسان خوب بود. مثلاً ما کار هنری میفروختیم ولی چون ژانر خبری هم روی سایت ما بود بیشتر به مجلهها عکس میفروختیم. مجلاتی که در خارج از ایران بودند. یک جورهایی آژانس عکس هم شده بودیم. بیشتر مشتریهای ما نشریات بودند تا کلکتورها. یعنی ملغمهای بودیم که هم کار هنری میفروخت، هم فروش عکس به مجلهها و روزنامههای خارج از ایران را داشتیم و هم نمایشگاه درست میکردیم. یکبار هم گالریای در استرالیا پیشنهاد برگزاری یک نمایشگاه از عکاسان ایرانی را داد و ما اجرا کردیم. در واقع کیوریت کردیم ولی در کل کاری که فروش آثار میکرد باعث میشد فانوس خرج خودش را در آورد. همانطور که گفتم بیشتر از این که برای ما سود داشته باشد برای عکاسها سود داشت. امکان دیده شدن کارهایشان در همه جای دنیا بدون این که نمایشگاهی برگزار کنند و از مهمتر اینکه میتوانستند فروش داشته باشند.
در سایت شما بخش عکس خبری خیلی پررنگ بوده و فروش خوبی داشته آیا در آن زمان آژانسهای عکس خبری داخلی فعال نبودند؟
آژانسهای خبری که در داخل بودند زیاد ارتباطی با بیرون از ایران نداشتند. نمایندگان آژانسهای خارجی مثل فرانس پرس و ای پی و … که در ایران فعال بودند هم عکاسان خودشان را داشتند و بعضی از عکاسان هم بودند که مستقل کار میکردند و عکسهایشان را به ما هم میدادند. کمکم ارتباطات خودمان را پیدا کرده بودیم برای مثال مجلهی ایتالیایی اینترناسیوناله بارها کنار مطالبی که راجع به ایران کار میکرد از ما عکس میخواست. به این شکل با یک سری مجله در ارتباط بودیم. مجلهی لموند هم تعداد زیادی کار گرفت. الان خیلی حضور ذهن ندارم ولی یک سری مجله در جاهای مختلف دنیا بودند که از ما مجموعه میگرفتند. نمیدانم چرا نمیرفتند از فرانس پرس عکس بگیرند. شاید هم برای تک عکسها به آژانسهای عکس مراجعه میکردند ما بیشتر مجموعه عکس میفروختیم. یکبار هم یک مجله عکاسی به اسم پرایوت تصمیم گرفت یک شمارهاش را به عکاسی ایران اختصاص دهد و مجموعهای از عکاسی و شعر ایران را چاپ کند برای همین تمام کارها را به ما سپرد و از روی سایت عکسها را انتخاب کرد و اتفاقاً شماره خوبی از کار در آمد.
تعداد نسخهها و موضوعات مربوط به فروش عکسها در آن زمان موضوع جا افتادهای بود؟
بله ما از همه میخواستیم که اطلاعات دقیق بدهند این که چه ادیشنهایی دارند و کارها را در صورتی که فروختیم امضا کنند و کنار امضایشان چه چیزهایی باشد. بحث ارزشگذاری را هم اگر کسی نمیدانست به ما میگفت. ما به میانگین قیمتها نگاه میکردیم. مثلاً اگر آقای بهمن جلالی ارزش کارش ایکس تومان بود بقیه را تا جایی که فکر میکردیم درست است قیمتگذاری میکردیم البته اگر از ما میخواستند وگرنه هر عکاسی خودش قیمت را تعیین میکرد. برگههای قراردادی داشتیم که همه عکاسان امضا کرده بودند.
چاپ و آمادهسازی عکسهایی که برای خریداران میفرستادید با چه کیفیت و استانداردی انجام میشد؟
عکاسان کارهایشان را پرینت میکردند و به دفتر ما تحویل میدادند. کیفیت و سلامت پرینت را بررسی میکردیم و ادیشن و امضا را چک میکردیم و در نهایت بستهبندی میشد و پست میشد. به خریدار هم اطلاع میدادیم و مطمئن میشدیم که سالم به دستش رسیده.
همان موقع تا جایی که میشد سعی میکردیم با بهترین کیفیت کارها را ارائه دهیم. به هر حال تعداد لابراتوارهایی که حرفهای کار میکردند بسیار کم بود و البته هنوز هم هست و نه ما و نه خریداران توقع کیفیت چاپ عجیبی نداشتیم. همین امروز هم خدمات چاپ و قاب در ایران محدود است. تنوع کاغذهای چاپ و فریمهای قاب کم است همینطور عکاسان امکان به روز کردن ابزار عکاسیشان را هم ندارند در نتیجه وقتی در مورد کیفیت حرف میزنیم باید آن را در بستر خودش ارزیابی کنیم. یکی از مزایای نمایش آنلاین این است که هنرمند مجبور نیست هزینههای بالای چاپ و قاب را که گالری دار توقع دارد متحمل شود و چنانچه اگر کاری هم به فروش نرفت آثار روی دست عکاس بماند.
به خریداران «گواهی خرید اثر» میدادید؟
بله از طرف سایت گواهینامه خرید میدادیم که این کار از طریق سایت فانوس خریداری شده است. با اسم و امضای هنرمند و مهر فانوس فتو. به خود هنرمند گواهینامه داده میشد به همراه یک فاکتور فروش که مبالغ و سهم سایت روی آن مشخص شده بود.
آیا شما مثل گالریهای فیزیکی به صورت فردبهفرد روی کار هنرمندانی که در وبسایت بودند کار میکردید؟
فانوس فتو یک لیست ایمیل خوبی داشت که هنرمندان گالریها، کلکتورها و نشریات را شامل میشد. هر بار که مجموعه عکس جدیدی به سایت اضافه میشد که معمولاً با فواصل زمانی مشخصی این کار را میکردیم برای همه ایمیل دعوت به دیدن را میفرستادیم و همین نظم و ترتیب در خبررسانی باعث میشد بازدید کنندهها مجدداً سایت را ببینند و مجموعههای قبلی هم دوباره دیده میشد. ما بیشتر از این که عکاسان را معرفی کنیم عکس معرفی میکردیم یعنی سایت بیشتر عکس محور بود تا عکاس محور.
سهم فانوس فتو از فروش آثار به چه میزان بود؟ با گالریهای وابسته به فضای فیزیکی آن دوره برابری میکرد؟
نه من اصولاً این اعتقاد را دارم. چه در بحث نمایش کارهای خودم و چه بقیه. فکر میکنم گالریای که برای هر فروش پنجاه در صد از من میگیرد باید استانداردی را هم رعایت کند. تجربهی شخصی من به این صورت است که برای گالریهایی که با من کار میکنند فایلها ارسال میشود و خودشان عکسها را چاپ میکنند، قاب میکنند، کاتالوگ چاپ میکنند، عکسها را سه ماه روی دیوار گالریشان نشان میدهند و میفروشند. پس پنجاه درصد خیلی هم منطقی است. ولی گالریای که میخواهد یک هفته کارها را نشان بدهد بعد با هنرمند خداحافظی کند نمیتواند پنجاه درصد بگیرد. در نمایش آنلاین هم باید کمتر باشد. ما هم دقیقاً با همین ذهنیت در فانوس کار میکردیم. فکر کردیم چون امکاناتی که یک گالری به هنرمند میدهد را نمیدهیم پس حق نداریم درصد بالایی بگیریم. به گمانم گالریها آن زمان ۳۰ تا ۳۵ درصد سهم فروش را برمیداشتند و ما کمتر میگرفتیم. در صورتی که گالریهای دیگر ارتباطات کمتری نسبت به ما داشتند.
آیا برای فروش آنلاین آثار هنرمندانی که با یک گالری کار میکردند مشکلی به وجود میآمد؟
فکر نکنم چون همه خیلی خوشحال بودند که در یک مجموعه دیده میشوند. وقتی تو در یک مجموعه دیده میشوی خیلی بهتر است. وقتی وارد سایت عکاسان ایران میشوی و این همه تنوع دید میبینی جذاب است. تنها موردی که پیش آمد عباس عطار بود که وقتی سایت را دید خیلی خوشش آمد و تشویقمان کرد ولی چون با آژانس مگنوم قرارداد داشت نمیتوانست عکسهایش را در جای دیگری بفروشد ولی برای نمایش کارهایش پیشنهاد داد که از روی کتابش عکس بگیریم و نشان دهیم و این هم لطفش بود که قبول کرد تا کنارمان باشد. در ضمن آن زمان گالریها با هنرمندان قرارداد نمیبستند.
چشماندازتان از فعالیت فانوس فتو چه بود؟
دقیقاً همان کاری که داشتیم میکردیم، جایی باشیم که عکاسی ایران را نشان بدهیم و میدانستیم و قبول داشتیم عکاسی ایران خیلی قوی و خوب پیش میرود ولی کمتر دیده شده. تعداد کمی نمایشگاه از ایران بیرون میرفت و بیشتر نقاشی و مجسمه بود. عکاسان معدودی بودیم که میتوانستیم کارمان را در سطح بینالمللی نشان بدهیم. جای خالی عکاسی را حس میکردیم و میگفتیم بیرون از ایران اصلاً راجع به عکاسی ایران نمیدانند و ما پلتفرمی هستیم که داریم این معرفی را انجام میدهیم. طیف گستردهای از عکاسها را داریم و به عکاسهای جوان فضا میدهیم نکتهای که گالریها دیگر به آن توجهی نشان نمیدادند. اینکه در لیست هنرمندان سایت عکاسان مهمی چون شیرین نشاط، عباس عطار، بهمن جلالی باشند و دانشجویی که کار خوب میکند هم باشد و همه در کنار هم دیده شوند آرزویی بود که داشتیم و محقق شده بود.
سایت فانوس چند سال فعال بود و دلیل توقف فعالیت آن چه بود؟
قصهی فانوس به این جا رسید که ما چهار پنج سال واقعاً کار کردیم. خیلی نمایشگاه بردیم، خیلی کار فروختیم، اسلاید شوی اول را با موفقیت در خانه هنرمندان برگزار کردیم. میخواستیم دور دوم اسلاید شو را برگزار کنیم. دوباره کارهای درجه یکی برایمان ارسال شده بود. به خانه هنرمندان رفتیم که مثل دوره قبل وقت بگیریم و برنامه را برگزار کنیم که خانه هنرمندان دو تا از مجموعهها را حذف کرد. هیچ دلیل منطقیای هم نیاورد. مثلاً یکی از مجموعهها که عنوانش آزادی بود حذف شد؛ و از خیابان آزادی عکاسی شده بود. اختلافی بین من و همکارانم پیش آمد. آنها معتقد بودند که مجموعه حذف شود ولی من اصلاً با این کار موافق نبودم. ترجیح میدادم کل برنامه برگزار نشود و گروه از هم جدا شد. در نهایت سالن اجتماعات گالری راه ابریشم را گرفتم و اسلاید شو را با همان شکل و بدون هیچ حذف و اضافهای برگزار کردم. در این برنامه و بعد از آن تنها بودم با حجم زیادی از کارهای سایت و کارهای خودم و لیلا دخترم که داشت به دنیا میآمد. مصادف شدن این اتفاق و مادر شدنم باعث دو سه سال وقفه و سکوت در کار فانوس شد. ولی بعد از چند سال دوباره به فانوس برگشتم. این بار با یک گروه جدید تصمیم گرفتیم سایت را راهاندازی کنیم. دوباره طراحی کردیم، بخشهای جدیدتر اضافه شد. بخش آرشیو اضافه شد، تاریخ عکاسی به آن اضافه شد، بعضی از بخشها هم حذف شد. باز یکی دو سال روی آن کار کردم. برای اینکه از عهده کار و مخارج جدید بربیایم باید سرمایهگذار پیدا میکردم که اعتراف میکنم در این زمینه خوب نبودم. تا همین اواخر که گروه دیگری پیشنهاد همکاری داد که بسیار خوشحالم و امیدوارم بتوانم سایت به روزتری با کارایی بالاتر برای معرفی عکاسی ایران داشته باشم.
با این حساب مشکل جدی برای ادامه کار فانوس فتو وجود نداشت.
درست است که فانوس داشت راه خودش را میرفت اما به جایی رسیده بود که باید تغییراتی میکرد. شبکههای اجتماعی آمده بودند و همه هنرمندان وبسایت خودشان را داشتند. باید نیروهای جوانتری اضافه میشد که ایدههای تازه داشته باشند. تکنولوژی در حال پیشرفت بود و سایت احتیاج به یک آپدیت کلی داشت. زمان من برای همه این کارها کم بود و همیشه دنبال یک گروه با انرژی و با انگیزه میگشتم که بتوانم این راه را ادامه دهم. شاید روزی فانوس روشن شود.
استفاده از محتویات مجله کادر بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.
گفتگو: هستی ظهیری